لطفا با ملایمت برخورد کن مادرم!

صبح باشه، شنبه باشه، اولای ماه باشه، مِه باشه، تاریک باشه، سرد باشه، بیدار شدن سخت باشه، بخوای بری سرکار، مادرت منعت کنه ماشین ببری. ولی ببری. جاده لغزنده باشه، سُر باشه، ترمز کنی، نگیره. پشت چراغ قرمز باشی. بزنی به ماشینِ سمندِ جلویی. اون طوریش نشه. ماشینِ مادرت، جلوپنجره‌ش کنده بشه، رادیاتورش سوراخ بشه. ازش دود بلند شه. بترسی. بوی بد راه بیوفته. برسی سرکار. از اونجایی که همیشه خبرای بد رو، به بدترین شیوه‌ی ممکن میگی، امیدوار باشی مادرت اینجا رو بخونه :|

 

+ چقدر بیان عوض شده‌ها! الان عکس بخوام بذارم، چطوریه؟ 

۵ نظر
mr point
۰۲ آذر ۰۹:۱۲
واخ

پاسخ :

مستر پوینت(آیکون تفکر)
آقای رایمون
۰۲ آذر ۱۰:۰۵
به نظرم اینجارو نخونه بهتره :)))

پاسخ :

یاباش یاباش گفتم کهههه :))))))
شاهزاده شب
۰۲ آذر ۱۰:۳۱
اوه اوه
تو دردسر افتادی :))))

پاسخ :

اصن وقتی گفتم بخدا ماشین طوریش نشده، چنان آره آره میدونمی کرد که گفتم کَلَکم کنده‌س :)) ولی خب بعدش گف فداعه سرت. مهم اینه که زیاد ماشین چیزیش نشده :| (معمولا میگن مهم خودتی ولی خب اینجا برعکسه :/ :)) )
___ سلوچ
۰۲ آذر ۱۲:۳۸
چه پر حادثه

پاسخ :

گیریفتاری شدیم. تو سربازیت تموم نشد؟ داداش من برگشت ^__^
___ سلوچ
۰۲ آذر ۲۳:۱۹
نه بابا هنوز ده ماه دیگه
داداشت خب زودتر رفته بود :)

پاسخ :

اووو. ولی خب چشم بهم بزنی تموم شده رفته. غصه نخوریا...
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی
درباره من
اینجا؛ روان‌پریشیِ یک روانشناسِ روانی را می‌خوانید...
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان