سه شنبه ۴ دی ۹۷
دانشگاهی که درس میخونم، نه از نظر سطح علمی خیلی بالاست و نه از نظر امکانات. همیشه با ترس و لرز باید سوار تاکسیهایی بشیم که جلوی پامون میایستن و بوق میزنن. آخه هوا خیلی سرد میشه چون کنار جادهست. بیشتر کلاسای این ترممون، بعد از ظهره. تا ساعت شیش و نیم دانشگاهیم معمولا. وقتی برمیگردیم، هوا کاملا تاریک شده.
یه بار، میخواستن دوستای خودمو بدزدن. اینکه بلایی سرشون میاوردن رو نمیدونم. اما در رو باز کردن و خودشونو پرت کردن بیرون. خدا رحم کرده فقط.
روز بعدش رفتیم به مسئول حراست گفتیم جریانو. که برامون اتوبوس بذارین. مختص دانشگاه خودمون، نه آزاد. خیلی ریلکس و آروم، گفت:" خب شما نباید سوار چنین ماشینی میشدین!"
#دانشگاه_علوم_و_تحقیقات
#تسلیت