شعر طنز

خری آمد به سوی مادر خویش

بگفت:مادر!چرا رنجم دهی بیش؟!

برو امشب برایم خواستگاری

اگر تو بچه ات را دوست داری

خرِمادر بگفتا:ای پسرجان!

تورا من دوست دارم بهتر از جان

ز بین این همه خرهای خوشگل

یکی را کن نشان چون نیست مشکل

خرک از شادمانی جفتکی زد

کمی عرعر نمود و پشتکی زد

بگفت:مادر!به قربان نگاهت

به قربان دو چشمان سیاهت

خرِ همسایه را عاشق شدم من

به زیبایی نباشد  مثل او زن

بگفت مادر برو پالان به تن کن

برو اکنون بزرگان را خبر کن

به آداب و رسومات زمانه

شدند داخل به رسم عاشقانه

دوتا پالان خریدند پای عقدش

یه افسار طلا با پول نقدش

خریداری نمودند یک طویله

همانطوری که رسم است در قبیله

خرِ عاقد کتاب خود گشایید

وصال عقد ایشان را نمایید

دوشیزه خر خانم!آیا رضایی؟

به عقد این خرِ خوشتیپ درایی؟

یکی از حاضرین گفتا به خنده

عروس خانم به گل چیدن برفته

برای بار سوم خر بپرسید

که خر خانم سرش یکباره جنبید

خران عرعر کنان شادی نمودند

به یونجه کام خود شیرین نمودند

به امید خوشی و شادمانی

برای این دو خر در زندگانی...


+اسم شاعر رو متاسفانه نمیدونم

۹ نظر
آی جان قز
۱۷ مرداد ۲۱:۱۲
به به ^_^

پاسخ :

بَ بَ بح بح! -__-
رضا فاطمی
۱۷ مرداد ۲۱:۱۸
بسیار جالب..
به قول دوستان..
بــــــــه بــــــه...

پاسخ :

:)
نیمه سیب سقراطی
۱۷ مرداد ۲۱:۵۷
تیکه سنگینی انداخته هاااااااااا :))

پاسخ :

به آدما؟!خخخ
عاره!
هاجرک +
۱۷ مرداد ۲۲:۳۱
به قول بچه های بالایی؛ به به!

پاسخ :

منم جوابی ک ب بچه های بالا دادم:)
ali_ sh
۱۷ مرداد ۲۳:۰۸
اینکه خیلییییییی قدیمیه
ولی بازهم ممنون شاد کشتیم بسی

پاسخ :

قدیمی بودن از خود2نه:دی
زینب ندرلو
۱۷ مرداد ۲۳:۱۹
دست و جیغ و هوراااااااا
خوش بخت بشن الهی :))

پاسخ :

شولو لو لو لوووووووووووووووو:))
یک دختر شیعه
۱۷ مرداد ۲۳:۴۴
نخوندمش خخخ خدایی خیلی طولانی بود=))

پاسخ :

تمبل خان:|
سید حمید
۱۸ مرداد ۰۱:۳۴
شیییرییینی :)))

پاسخ :

واژه زیباییست:دی
آلبرت کبیر
۱۸ مرداد ۰۷:۲۵
قدیمی بود ولی بد نبود :دی

پاسخ :

ب ر ب ب!خخخ
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی
درباره من
اینجا؛ روان‌پریشیِ یک روانشناسِ روانی را می‌خوانید...
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان