عالی:)

"سین"ی چای ز دستش "ر"یخت و میسوزم هنوز
کاش "میم"ردم ولی اخمم نمیدید دلبرم!

+مستر پدرام شاعرشن:)

+شناسنامم پیدا شددددددددددددد^___^

چرت و پرت!

+دیروز خواهرم بم گف جلفم!گف تو خیابون،زشته دخدر لبخند داشده باشه!گف بزرگ شو!...

++دیشب دخدر داییم گف خیلی ساده ای!پایه نیسدی اصن.گف زیادی مهربونی...

+++شناسنامم گم شده:|  توروخدا اگ پیداش کردین اطلاع بدین!!مژدگونی ام میدم:|

++++فاطیمای خر!ی برنامه بچین بریم با بچه ها محمد(ص)رو ببینیم.

+++++فوفی و طنین!دلم براتون تنگ شده!وخ داشدین بیاین پشتیبانی بحرفیم:)

++++++جواب کنکور کی میاد پ؟!:| حوصلم سر رف:|

+++++++ستیبندقالن.سیحکانخمفناخهتعهصغسبکقلمفگت4فغعتقتلیبنخم9نملیقئ:|||

++++++++بالایی دیگ خشم منو میرسونه!کیبورد جانم!ببخش:)
۲۷ نظر

لبخند!

از سری ترفندهای مادرم...

بعد از تلاش های وافر اینجانب از مادرم در زمینه یاد گرفتن ِ چگونگی شکستن تختم مرغ،طوریکه زرده با سفیده مخلوط نشود،این بار مادر گرام ترفندی جدید رونمایی کردند که دهان من و یگانه برادرم قد کروکودیل باز ماند!

اصولا به آشپزی و کارهای خانه علاقه ای ندارم و معمولا این مسئولیت سخیف را به خواهرم که همانا دراین زمینه متبحر است،واگذار می نمایم.اما اگر این پست را به من بدهند،یقین داشته باشید به نحو احسنت انجام خواهم داد!(نخندین که ناراحت میشم!)

برویم سراغ ترفند مادرمان:

چندروزی میشود که مارا(در یک تایم مشخص!)در خانه تنها گذاشته و به دیدن اقوام دور که سال به سال نمیرود و نمی آیند،میرود!!علت را که جویا شدم،چشمانشان را ریز کرده و پوسخندی معنا دار زده و فرمودند:«بعدا میفهمی دخترم!»

برویم سراغ آن تایم مشخص:

درست سر ظهر!حالا نه خواهرم خانه میباشد و نه یگانه برادرم.در همین اثنا تلفن زنگ میخورد که:«رفیعه!بادمجون بردار،پوست کن،سرخ کن،بذار تو آب،شعله اش رو هم کم کن تا من بیام!!»

من:«بادمجون چیکاره؟!»

و تق گوشی را میگذارند و من مجبوررررم(با غیظ بخوانید!)کاری را که تا به حال در عمرم انجام نداده ام،انجام دهم و کلی هم کیف کنم و قربان صدقه خودم بروم!

و من الله توفیقات!


+خیلی هم خوب شد غذام:|

۲۵ نظر

باغ دلگشا!

از همه چی خسته ای.حال و حوصله ی هیچ کس و هیچ چیزی رو نداری.حتی خودت!بیزاری از این همه روزمرگی که واسه خودت ساختی.استرس میگیردت.استرس نتایج.روز و شب بهش فکر میکنی.مغزت دیگه پودر شده.نمیکشه.تحمل نداری.این فکر عذابت میده.انتظار،داغونت میکنه.میخوای تنها باشی.نمیتونی.نمیذارن.مجبورت میکنن باهاشون بری.حق دارن.حق میدی.میزنی به دل بیابون.میری باغ.به این فکر میکنی که چقدررررر باهاشون خوشبختی.خوشحالن.خوشحالی.

صدای شلنگ که پای درختا گرفتی رو میشنوی.آرومت میکنه.کتاب رو برمیداری تا بخونیش.ولی باز اون فکر لعنتی میاد سراغت.

-این همه مدت چه غلطی میکردی؟!این همه وقت رو از دست دادی،الکی!چی شد؟!

حواستو پرت میکنی.بعدِ چند دقیقه دوباره بهش فکر میکنی.میبینی راست میگه.چی کار کردی تاحالا لعنتی؟!دِ بنال!

جوابی نداری.غبطه میخوری به همین مورچه شتری!با خودت میگی حداقل اون یه کار مفید تو زندگیش میکنه.اما تو...

کتابتو برمیداری.جای شلنگ رو عوض میکنی.میری درخت بعدی.درخت بعدی.بعدی...


+داستان دوشهر اثر چارلز دیکنز



۶ نظر

ای بلغارستان ماره ول نوموکنه:|

۱۶ نظر

قول دادم...

قول دادم به کسی غیرِ تو عادت نکنم
از غم انگیزی این عشق شکایت نکنم

من به دنبال تو با عقربه ها می چرخم
عشق یعنی گله از حرکت ساعت نکنم



عشق یعنی که تو از آنِ کسی باشی و من
عاشقت باشم و احساس حماقت نکنم !

چه غمی بیشتر از اینکه تو جایی باشی
بشود دور و برت باشم و جرات نکنم!



عشق تو از ته دل، عمر مرا نفرین کرد...
بی تو یک روز نیامد که دعایت نکنم !

بی تو باران بزند خیس ترین رهگذرم
تا به صد خاطره با چتر خیانت نکنم



بی تو با خاطره ات هم سر دعوا دارم...
قول دادم به کسی غیر تو عادت نکنم !



"علی صفری"

مسئله این است!

خریدار:ازون مدل میخوام.
فروشنده:این؟!
خواهر خریدار:ازون میگن!

دوستم:رفیعه!اذون میگن؟!
من:نعععع!گمون نکنم.هنو نیم ساعت دیه مونده!

خریدار:بله بله!ازون یکی!

من:
دوستم:
۱۸ نظر

عیدتون موبارک!

ایشالا امشب حرم ب یادتونم

باشد ک همه ب مرادشون برسن

واسه منم لدفن خعلی دعا کنین هرجا رفدین.


+مغسی:)

اراده

اینکه بری دکتر تغذیه،کلی رژیم واست بنوی3،کلی مراعات کنی،کلی جلو شیکمتو بگیری و در نهایت جاست 100gلاغر کنی،خعلی ننگه!خخخ


+باز خوبه همین قدر لاغر کرده!

من ک وزنم ثابت مونده و چاق نشدم:|

۱۸ نظر
درباره من
اینجا؛ روان‌پریشیِ یک روانشناسِ روانی را می‌خوانید...
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان