بعد از تلاش های وافر اینجانب از مادرم در زمینه یاد گرفتن ِ چگونگی شکستن تختم مرغ،طوریکه زرده با سفیده مخلوط نشود،این بار مادر گرام ترفندی جدید رونمایی کردند که دهان من و یگانه برادرم قد کروکودیل باز ماند!
اصولا به آشپزی و کارهای خانه علاقه ای ندارم و معمولا این مسئولیت سخیف را به خواهرم که همانا دراین زمینه متبحر است،واگذار می نمایم.اما اگر این پست را به من بدهند،یقین داشته باشید به نحو احسنت انجام خواهم داد!(نخندین که ناراحت میشم!)
برویم سراغ ترفند مادرمان:
چندروزی میشود که مارا(در یک تایم مشخص!)در خانه تنها گذاشته و به دیدن اقوام دور که سال به سال نمیرود و نمی آیند،میرود!!علت را که جویا شدم،چشمانشان را ریز کرده و پوسخندی معنا دار زده و فرمودند:«بعدا میفهمی دخترم!»
برویم سراغ آن تایم مشخص:
درست سر ظهر!حالا نه خواهرم خانه میباشد و نه یگانه برادرم.در همین اثنا تلفن زنگ میخورد که:«رفیعه!بادمجون بردار،پوست کن،سرخ کن،بذار تو آب،شعله اش رو هم کم کن تا من بیام!!»
من:«بادمجون چیکاره؟!»
و تق گوشی را میگذارند و من مجبوررررم(با غیظ بخوانید!)کاری را که تا به حال در عمرم انجام نداده ام،انجام دهم و کلی هم کیف کنم و قربان صدقه خودم بروم!
و من الله توفیقات!
+خیلی هم خوب شد غذام:|