خداحافظ

برای همیشه:)


+امیدوارم کساییکه ناراحتشون کردم،منو ببخشن.

+بهتره برم تا بیشتر ازاین گند نزدم!

در حاشیه!

بنشین برایت حرف دارم در دلم غوغاست
وقتى که شاعر حرف دارد آخر دنیاست

شاعر بدون شعر یعنى لال! یعنى گنگ
در چشم هاى گنگ اما حرف دل پیداست

با شعر حق انتخاب کمترى دارى
آدم که شاعر مى شود تنهاست یا تنهاست

هرکس که شعرى گفت بى تردید مجنون است
هر دخترى را دوست مى دارد بدان لیلاست

هر شاعرى مهدى ست یا مهدى ست یا مهدى ست
هر دخترى تیناست یا ساراست یا رى راست

پروانه ها دور سرش یکریز مى چرخند
از چشم آدم ها خل است از دید من شیداست

در وسعتش هر سینه داغ کوچکى دارد
دریا بدون ماهى قرمز چه بى معناست

دنیا بدون شاعر دیوانه دنیا نیست
بى شعر، دنیا آرمانشهر فلاطون هاست

من بى تو چون دنیاى بى شاعر خطرناکم
من بى تو واویلاست دنیا بى تو واویلاست

تو نیستى وآه پس این پیشگویى ها
بیخود نمیگفتند فردا آخر دنیاست

تو نیستى و پیش من فرقى نخواهد کرد
که آخر پاییز امروز است یا فرداست

یلداى آدم ها همیشه اول دى نیست
هرکس شبى بى یار بنشیند شبش یلداست


+شعراز "مهدی فرجی"

۰ نظر

ب ساعت جفت اعتقاد داری؟!

15:15

همین!

؟؟؟؟؟

آشپزی خر است!

همین:|

۳۰ نظر

نفس عمیق!

بعضی روزها نه،خیلی روز ها هیچ راه گریزی از تنهایی وجود ندارد.

بعضی ها می آیند،تنهایی ات را مدتی از یاد میبری.

بعضی ها می آیند اما نمی مانند.میروند وَ تو از پیش تنهاتر میشوی و تنها تو می مانی و وابستگی!

بعضی روزها فکر میکنم زندگی از کودکی به بعد،رنگ تکرار به خود گرفته است.دلم برای بی بهانه خندیدن تنگ است.برای روزهایی که همه خوب بودند.

این روزها احساس نفس تنگی میکنم!دیگر همه خوب نیستند و من دارم به این نتیجه میرسم که اصلا خوبی وجود ندارد!فقط درصد پنهان کاری است که متفاوت است.

دنیا جای خوبی است اما نه برای زندگی،بلکه برای فکرکردن!

خیلی ها تظاهر به زندگی کردن را از خود ِ زندگی بهتر بلد هستند و خیلی ها هم بی آنکه بدانند ادای آنرا در می آوردند!اما این دنیا برای فکرکردن جای مناسبی است.فکر به همه چیز!

به زندگی،به تنهایی،به زندگی در تنهایی،به زندگی با مرگ و به آرامش...

آرامشی که هراَزگاهی هست و همیشه نیست.آرامشی که از کنار تو به کنار دیگری میرود و دیگری...

تنهایی آرامشی است طوفانی که همیشه همراه ماست و به این راحتی ها نمیرود.بیشتر به فکر توست تا خودش!...



+از کتاب "دنیای من با دل ِگنجشک ها یکیست" اثر مسعود دیدگر

+خیلی به حال و هوای این روزام نزدیکه!

+محتاج دعاهاتونم

۱۶ نظر

چالشی


به دعوت کیاناز:



اگه ماهی از سال بودم: دی


اگه یه روز هفته بودم: جمعه


اگه یه عدد بودم: 8


اگه یه همراه بودم: اول!خخخ


اگه یه نوشیدنی بودم: شیرموز


اگه یه گناه بودم: به اغوش کشیدنش


اگه یه درخت بودم: بیدمجنون


اگه یه گل بودم: رز قرمز و آبی


اگه آب و هوا بودم: بارونی


اگه یه رنگ بودم: قرمز


اگه یه پرنده بودم: کاسکو


اگه یه صدا بودم: صدای آب


اگه یه فعل بودم: دوست داشتن


اگه یه خیابون بودم: ده دی


اگه یه پنجره بودم: باز به سمت ساحل


اگه تاریخ بودم: 20/ابان


اگه یه فیلم بودم: گجینی


اگه پزشک بودم: روان شناس


اگه یه وسیله آشپز خونه بودم:دستگیره


اگه یه ساز بودم:گیتار


اگه یه کتاب بودم:چشم عشق از عاطفه نداف


اگه شعر بودم: قلب من موقع اهدا به تو ایراد نداشت/مشکل از توست اگر پس زده پیوندش را!


اگه یه اسم بودم: رفیعه


اگه طبیعت بودم: جنگل


اگه یه حس بودم: ششم!:دی


اگه یه بازی بودم: قایم باشک


اگه یه بیماری بودم: نمیخام باشم:|


اگه یه ناسزا بودم: خر!


اگه یه حیوون بودم: لاک پشت


اگه حکم دادگاه بودم: بخشش


اگه یه میوه بودم: گوجه سبز


اگه یه هنر بودم: بازیگر


اگه یه جاده بودم: جاده شاندیز


اگه یه وبلاگ بودم: خودم دیگه مسلما:|


اگه یه لباس بودم: شال


اگه مدل مو بودم : صاف


اگه یه کفش بودم: پاشنه بلند:|


اگر یک مجتمع بودم: خورشید

 

اگه یک فلز بودم : اورانیوم

۱۳ نظر

тмт тпв ар щбтд!

рвл ж рвл мбср зрпд щба лв тмыош!

шдф ащрчм рлощра мфош лвюа щрчм щблбртш гд шыЖ/

мзвдш щвпв трмш гирад двтш!щввввввввввввпв свррррррррррррррртЖ/

щтрвр!рэ мбрл рсрт вр нвм рлоергв кабп фдЕдштв мб емрдбф двжлд!кбп двтдЖ-___-


+گمون نکنم کسی متوجه شه!

+وختی دلم خیلی پر باشه،این مدلی مینویسم:)

حسرت!

ترجیح دادم سکوت کنم.اگر حرفی میزدم،حتما متوجه میشدند.نباید میگذاشتم بفهمند.اما سختم بود.تحمل حرف هایشان را نداشتم.چه میکردم؟!سکوت میکردم و خودم را میخوردم؟!یا اینکه تمام توانم را جمع و ضرب(!) میکردم در صدایم و حقیقت را میگفتم؟!

که البته اولی برای خودم سخت بود و دومی برای بقیه!

با اشاره های دست پدر که به صورتم نزدیک شده بود و شیرینی تعارفم میکرد،به خودم آمدم!

- مبارکه!

دستانم یخ کرده بودند و ضربان قلبم روی هزار بود.

-ایشالا خوشبخت شی دخترم!

اما نمیشدم!یقین داشتم نمیشدم...

عشقش دیوانه ام کرده بود ولی نگذاشته بودم هیچ کس باخبر شود از علاقه ام.حتی خودش!


و صدای عاقد در گوشم میپیچید:


- النکاح سنتی فمن رغب عن سنتی فلیس منی...



+صرفن فی البداهه بود!شایعه نسازین:|

۱۲ نظر

راست میگه!

داشتم فکر میکردم چقدر رامبد جوان انرژی داره!

چقدر همیشه شاده!حتی در بدترین شرایط زندگیش...


+با دوستم داشتم حرف میزدم،گفت:«هروقت رامبد میاد برنامه اجرا کنه،یاد تو میوفتم!»

۱۹ نظر
درباره من
اینجا؛ روان‌پریشیِ یک روانشناسِ روانی را می‌خوانید...
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان