با "تو" گرمه همه چی؛حتی سرما...

بعد مثلا به یک باره دستم را بگیری بگویی "زود باش حاج خانوم!لباساتو بپوش بریم" بعد همان طور که هاج و واج نگاهت میکنم،مانتویم را بپوشم و آنقدر "تو" هولم کنی که یادم برود پالتوی زرشکی ام را از کمدِ لباس هایمان بردارم.بعد مثلا اوایل زمستان باشد.یا نه.پاییز باشد.اصلا قاراشمیش باشد فصل ها!که ندانی یک دقیقه ی دیگر،باران میبارد یا برف!ولی میدانی/میدانم که هوا سرد است.مثلا بعد،وسطِ آن سرما،هوس آغوشِ گرم کنیم.که برایمان مهم نباشد "نوچ نوچِ" عابرین!بعدش،بگویی برویم همان آبمیوه فروشیِ معروف!که البته فقط برای "من و تو" معروف است.و "تو" شالگردنی که برایت زیر و روو کرده ام را بیندازی گردنم و من بازویت را چنگ بزنم بیشتر از قبل...
بعدش هم در حال بارش برف و بوران و سرمای استخوان سوز و لرزشِ اندام هایمان،شیرموز بستنیِ حاج فتاح را سَر بکشیم و قاه قاه به دیوانگی خطاب کردنِ ایشان،به خودمان بخندیم!

+انتزاعیات!



۶ نظر

Help me

میشه لطفا چند تا حس رو بنویسین؟!مثلا حس خوشحالی،غمگینی،حس درد،حس پوچی،حس انزجار و...
+استاد "دال" ،استاد درس مبانی مشاوره،گفت یکی  که بتونه حس های بیشتری بنویسه،به پایان ترمش، یک نمره تعلق میگیره!و من میخوام اون یک نفر باشم:)

۱۵ نظر

خالی کردی؟!حالا هرری

اینکه من یک دختر مغرور لجباز زودباور احساساتی بی مزه لوس رک مزخرف هستم،شدیدا و تاکیدا "نمیخوام" که اینطور باشم!یعنی تلاشی نمیکنم بابتش.چون ذاتا هر انسان عاقلی(اصلا عاقلم نه!هر انسانی) توو کتش نمیره ویژگی بد داشته باشه!یعنی میل داره به خوب بودن و خوب زیستن!پس لطف کن افاضاتت رو ببر توو چاه مستراح خالی کن...

نکن خواهرم!نکن...

لطفا و خواهشا و ملتمسا اگر به هر دلیلی،تاکید میکنم،"هر دلیلی" نشد که استحمام کنید،حداقل در اماکن عمومی نظیر خوابگاه،دستتون رو بلند نکنید!توروخدا بلند نکنید.جون مادرتون بلند نکنید.خب الان من بیهوش بشم کی پاسخگوئه؟!:|

۵ نظر
درباره من
اینجا؛ روان‌پریشیِ یک روانشناسِ روانی را می‌خوانید...
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان