با من، دیگر از پراید نترسید!

وقتی می‌بینید روی سقفِ ماشینی یک عدد تابلوی بزرگ گذاشتن و نامِ آموزشگاه رو زدن و سمتِ عقب و جلوی سِپَرش هم تابلوی "احتیاط؛ راننده تحت تعلیم" هست رو نصب کردن؛ پس ملاحظه کنید. جون جدتون ملاحظه کنید. خب من نزدیک بود برم تو دلِ ماشینِ یارو! چه وضعشه :|


+ قریب به ده بار خاموش کردم. هشت بار ماشین به "پِتِه پِتِه" افتاد. دو بار فرمون از دستم در رفت در پیچ‌ها و یک بار هم خواستم تصادف کنم که بخیر گذشت بحمدالله. امیدی برای دریافت گواهینامه تا اوایلِ تابستون هست؟!

+ داوطلب میخوام که بعد از اخذِ گواهینامه، بریم دور دور مهمونِ من؛ اِنی وان هیِر؟!


۱۷ نظر
گوشنا صبور
۰۴ ارديبهشت ۲۱:۵۳
همه این ها میشه خاطره
وبلاگ نوشتن یعنی عشق و خوشحالم تولید محتوا می کنید و می نویسید
امیدوارم آهسته و پیوسته بروید
من سالها در بلاگفا نوشتم و در نهایت در تصمیمی شجاعانه به بیان آمدم و با 12سال سابقه و اندی وبلاگ نویسی در بلاگفا با کلی تاثیرگذاری اجتماعی(اونجا با هویت واقعی بودم) تصمیم گرفتم در بیان ادامه بدهم
امیدوارم شما و معدود وب نویس های فعال با علاقه ادامه بدهند
لینک و دنبال کردن شما هم باعث دلگرمی بنده است و هم منتی بر سر این مرد متولد66

پاسخ :

مرسی که اصل دادی :| :))
حضرت کازیمو
۰۴ ارديبهشت ۲۱:۵۵
با همون صادت برو دور دور

پاسخ :

مطمئن باشم اجازه‌م صادر شد؟ :|
پشمآلِ پشمآلو
۰۴ ارديبهشت ۲۱:۵۶
صد در صد که بت پایه سه میدن .. و خدایی یاد بگیر بعد .. نزنی چار نفرو به کشتن بدی:دی

پاسخ :

دیگه اگرم کشتم از دستم در رفته :))
محسن رحمانی
۰۴ ارديبهشت ۲۲:۰۸
O_o

خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ

پاسخ :

یادم رفت بگم وقتی خاموش کردم، یه پسره که از قضا، اونم تمرین داشت ولی با یه آموزشگاه دیگه، بهم خندید و بوق زد :| تحقیر از این بد تر نمی‌شد :| :))
آقای سین
۰۴ ارديبهشت ۲۲:۱۷
به یک نفر #خانم با مهارت رانندگی بالا برای شرکت در مسابقات رالی کشورهای غرب آسیا نیازمندیم :)

پاسخ :

عاخ عاخ الانم دنبال کارم، قشششنگ‌ وصف موقعیت و احوال بود : دی
divane !!
۰۴ ارديبهشت ۲۳:۱۷
من میام باهات دور دور.
من خودم روز اولی که رفتم تعلیم پرسیدم جای گاز و ترمز کجاست الان یه جوریه که همه ی آقایون حتی(!) با ویژگی های سرکوب اعتماد به نفس و اینا رانندگیمو قبول دارن،اصلاااا نگران نباش تهش یه راننده عالی میشی،خود منم میام باهات دور دور:)

پاسخ :

مرسی جرات! فکر نمیکردم کسی شجاع باشه و به دعوتم لبیک بگه :))
ح. شریفی
۰۴ ارديبهشت ۲۳:۵۵
حالا این اولشه
گواهینامه که گرفتید بعد سوار ماشین خودتون میشد و هیچ تابلویی نیست. اون وقت هی بوق های ممتد و استرس و هول شدن سراغتون میاد و در نهایت راننده می شید و میشه خاطره 😊

پاسخ :

فامیلِ شریفتون، بنده رو یاد استاد شریفیِ فقیدم می‌ندازه که خدایگان رو شکر، این ترم باهاش نداریم :| 
الان یه لحظه یادِ فلسفه درس دادناش افتادم، تن و بدنم ویبره رفت :|
المی ...
۰۵ ارديبهشت ۰۰:۵۸
اینا همه طبیعیه:))
ولی کلاژو ترمز زیر‌ پای مربی هست چطور خاموش کردی؟!

من فقط مشکلم این بود میگفت دنده عوض کن راهنما میزدم:-/
تا لحظه ی آخرم اینکارو میکردم نمیدونم چرا

پاسخ :

دیگه دست تقدیر و سرنوشت بود، من کاره ای نبودم :| 

نهههه =))) چه عجیب :دی
المی ...
۰۵ ارديبهشت ۰۰:۵۹
بیا منم میام باهات:)) تابستون مشهدم تازه
البته اگه‌مشهدی:))

پاسخ :

بله که مشهدیم، خدا کنه گواهینامه گرفته باشم تا اون موقع وگرنه باس مترو گردی کنیم :/ :دی
احسان ..
۰۵ ارديبهشت ۰۴:۳۴
سلام
یهکی از دوستان هست می گفت میخواد به زندگیش خاتمه بده
اگر موافقید میخواید بگم بیاد بشینه تو ماشین شما:)))

پاسخ :

چه دوستی هستی که خواهانِ خاتمه دادنِ زندگیِ دوستتی واقعا!! اصلا مقصودم از این پست این بود که ذات برخی عزیزان فاش شه برای دوستاشون :| :دییی
گوشنا صبور
۰۵ ارديبهشت ۰۵:۰۲
اصل ندادم اختصاصا شما را خواندم

پاسخ :

من ممنونتم برادر
آذری قیز
۰۵ ارديبهشت ۰۶:۲۵
من با مریم شوماخر یک روز بعد از اخذ گواهینامه رفتم دور دور و هنوز زنده ام
البته چون مشهد نیستم نمیتونم در جوارت برم دور دور ولی از دور بهت لبیک میگم :)

پاسخ :

منو با مریم شوماخر آشنا بنما :دی
هر وقت اومدی من نوکرتم :))
بانوچـ ـه
۰۵ ارديبهشت ۱۰:۰۱
صبر کن من بیام بریم :دی

پاسخ :

با خونواده‌ت وداع کن فقط =))
هیچ نویس
۰۵ ارديبهشت ۱۲:۵۳
با همین فرمون برین جلو پایه یک رو هم میگیرین :|

پاسخ :

با همین فرمون رفتم جلو ولی خوردم به دیفال :|
آذری قیز
۰۵ ارديبهشت ۱۶:۱۰
مریم شوماخر خواهر اینجانب است که الان مادر دو کودک دو و نیم ساله و هفت ماهه می باشد:)
دوران مجردی هشت بار امتحان شهری داد و در بار هشتم قبول شد!
ایشان تنها کسی هستن که قادرند دور زدن بی توقف را با لذت وصف نشدنی به شما بچشانند:)
تو فک کن می پیچید تو کوچه سرعتش رو کن نمیکرد!

پاسخ :

یا ابِلفضل!!! 
دارم امیدوار میشم کم و کم‌تر :))
گوشنا صبور
۰۵ ارديبهشت ۱۸:۳۴
دنبالتان می کنم با افتخار به عنوان یک تولیدکننده محتوا و عاشق نوشتن
و همین طور لینکتان می کنم
باعث افتخاره در لینک های شما باشم و نوشته های بنده را نیز دنبال و از نظرات خود بهره مند سازید

پاسخ :

باعث خوشحالی و مسرت من هست که منو میخونی ولی جسارتا من از لینک و لینک بازی بدم میاد. هرکیو خواسته باشمو خوشم بیاد ازش، میخونمش :)
محبوبه شب
۰۶ ارديبهشت ۱۸:۴۹
من هستم فقط باید از دم در خونه حمل بشما خخخخخخ

پاسخ :

مطمئنی شیرازی نیستی؟! :))
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی
درباره من
اینجا؛ روان‌پریشیِ یک روانشناسِ روانی را می‌خوانید...
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان