برام هیچ حسی شبیه "تو" نیست...

این مدتی که نبودم خیلی اتفاق‌ها افتاد که بهم نشون داد فاصله‌ی بینِ خوشحالی و جشن و شادمانی با غم و حزن و اندوه، اندازه‌ی یه تارِ موئه. همینقدر نازک، همینقدر باریک.

حالا اینکه خونه مهمون داشتیم از پایتخت و قرار بود مامان‌بزرگ هم برای شام بیاد خونه و همه، متفق القول شاد و شنگول بودیم ولی بعدش با خبرِ فوتِ مامان‌بزرگ مواجه شدیم و قسمتش شام و مهمونیِ اون شب نبود، به کنار؛ من نمیفهمم چرا درست باید یک هفته بعد از این اتفاق، خاله‌م هم پَر بکشه؟! خاله‌ای که با توجه به وضعِ جسمانیِ نامناسبش، بهش نگفته بودن مادرش از دنیا رفته و در بندرعباس، شهری که زادگاهِ خودش نیست، بدون اینکه با مادرش وداع کنه، از دنیا بره؟!

نمیدونم! ولی این روزا بیشتر و بیشتر دارم فکر میکنم. به فلسفه‌ی خلقِ آدما توسط خدا، به اینکه چرا باید باشیم که بریم اصلا؟! مگه خودش نگفته " ما انسان را جز برای عبادت نیافریدیم" پس چرا یه جا دیگه میگه " ما به عبادتِ شما نیازی نداریم؟!" اگه نیاز نداشتی چرا خلقمون کردی قوربونت بشم؟ قحطیِ موجود بود؟

هرچی بیشتر فکر میکنم و سوال هام بیشتر میشن، بیشتر جوابی براشون پیدا نمیکنم و مسلما بیشتر اعصابم خورد میشه. اینکه فردا امتحاناتم هم شروع میشه، قوز بالا قوزه و میدونم که دوران سختی رو باید پشت سر بذارم. از طرفی، یکی دو هفته‌اس سرکار نرفتم و بهمن که بیاد، باس جبران کنم که خب اینم دشواره!


بینِ همه‌ی این اتفاقاتِ ناخوشایند، وجودِ "تو"ئه که بهم امید میده، انگیزه میده، معنا می‌بخشه :)

۱۹ نظر
Tahereh
۲۰ دی ۱۷:۳۶
مثه همیشه عالییییی تو فوق العاده ای لعنتییی .....امیدواررررم غمتو نبینم شاااد باشی❤❤❤🤗🤗🙈🙈

پاسخ :

قوربانِ تو دختر :)
محبوبه شب
۲۰ دی ۱۷:۴۷
منو میگی؟ 😁
من متعلق به همه تونم 😎✌

پاسخ :

گمونم تیتر رو خوندی فقط :| :))
پسر مشرقی
۲۰ دی ۱۸:۱۲
اون قسمت که از خاله ت نوشتی خیلی منقلبم کرد. چه دنیاییه و چه بازی هایی داره.
روح هر دو تازه رفته شاد باشه ان شاء الله...
چی بگم. خیلی منقلب شدم...

پاسخ :

مرسی :)
Faber The Great
۲۰ دی ۱۹:۱۹
خب یکم سبک سنگین کنی گوشی دستت میاد که اگر عبادتی هست برای پرورش روحته،
مگه غیر اینه که خدا توی وجود ما آدماست، اونم در قالب روح؟
اون به مناجات تو احتیاجی نداره، اما خودت برای نزدیکی به اون نیاز به مناجات داری، چرا که عبادت غذای روحه :)

پاسخ :

منطقی بود و قابل تامل :)
شاهزاده شب
۲۰ دی ۱۹:۱۹
رفیعه :(
روحشون شاد...

پاسخ :

ممنون عزیزم..
آقاگل ‌‌
۲۰ دی ۱۹:۲۷
روح هر دو شون شاد باشه ان‌شالله. و اینکه امیدوارم اون وجود #تو در زندگی تون پررنگ تر بشه. اینقدر که همه غم و اندوه‌ها رو پاک کنه.

پاسخ :

پاک کرده :)
آقای دیوار نویس
۲۰ دی ۲۰:۳۴
روح هر دوشون شاد باشه ان شاء الله...
به امید روز های شاد

پاسخ :

و نیز 
محسن رحمانی
۲۰ دی ۲۰:۴۶
روحشون شاد .

پاسخ :

مچکر
یک همشهری
۲۱ دی ۲۰:۴۲
میفهممت روزای سختیه. افکار و زندگی آدم تا یه مدتی دستخوش تغییر میشه یه حسای بدی میاد سراغ آدم اما در نهایت زندگی ادامه داره دوباره روزای خوب از راه میرسه. قرآن خوندن، بیرون رفتن، بین مردم گشتن حال آدمو خوب میکنه. یه فیلم خوب یه موسیقی ملایم و آرام.

پاسخ :

تو این هاگیر واگیرِ ایام امتحانا برم گشت و گذار و فیلم ببینم؟! :|
یک همشهری
۲۱ دی ۲۰:۴۳
خدا رحمتشون کنه

پاسخ :

ثنکس
نیــ روانا
۲۲ دی ۱۰:۳۵
تولدت مبارک رفیعه جان
بهترینا نصیبت :)

پاسخ :

عوااااااا تو کی هستیییی که میدونستی تولدمه امروز؟! ^___^
مرسی ژیگر ژان، لطف داری :*
آقاگل ‌‌
۲۲ دی ۲۱:۵۵
الان فهمیدم تولدتون هم هست که. :))مبارک باشه. 120 ساله ان‌شالله.

پاسخ :

بله بله، منتهی امسال گفتم چیزی نگم ببینم کی یادشه :دی
ممنووون :)
نیــ روانا
۲۲ دی ۲۲:۰۴
من تولد ی کوچولویی پیام دادم که تولد منم ۲۲ آذره بعدش شما گفتی منم تولدم ۲۲ دی هستش و منم یادم موند دیه :)

پاسخ :

عوووخی ^__^
بسی شادمان گشتیم که :))
تولد گذشته‌ی توام مبارک، با آرزوی آرزوهات و اینا :)
یک همشهری
۲۲ دی ۲۳:۰۱
پس بشین درستو بخون.
تولدت هم مبارک

پاسخ :

یعنی به والله اگه نمیگفتی نمیخوندم :|
مرسیو هستم :)
احسان ..
۲۵ دی ۰۷:۳۴
بنظرم تو خط آخر جواب خودتون رو دادید....
وجود امثال "تو" به زندگی معنا میبخشه
ولی خب زندگی اینطور تعریف شده که هر اومدنی رفتنی هم داره
روح گذشتگانتون شاد
یک همشهری
۲۶ دی ۰۸:۰۶
اگه نمیگفتم نمیخوندی؟ خب از این به بعدشو نخون:)))))

پاسخ :

گمرو :|
من هنوووووز نفهمیدم تو کی هستی :|
یک همشهری
۲۶ دی ۱۸:۵۰
میخوای بدونی کی ام؟ بیا همو ببینیم.

پاسخ :

باشه
یه راه ارتباطی بذار 
یک همشهری
۲۶ دی ۲۱:۲۹
خب کجا؟

پاسخ :

اینجا بذار دیگه، من بتونم باهات ارتباط داشته باشم، به صورت خصوصی بزن
فائزه
۰۶ بهمن ۲۲:۵۶
تسلیت می گم عزیزم...

پاسخ :

ممنون مهربون :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی
درباره من
اینجا؛ روان‌پریشیِ یک روانشناسِ روانی را می‌خوانید...
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان