دوشنبه ۸ خرداد ۹۶
شرایط خیلی بغرنجه. وسط روز تا میای درس بخونی، گشنت میشه و ضعفو در همه جات حس میکنی، میوفتی یه گوشه و بعدم اغما تا افطار. بعد افطار تا میای شروع کنی، سنگین میشی حسابی و تا میای یه چرخی بزنی توو تلگرام و اینستا و وبلاگت، میشه سحر و بعدشم اغما تا ظهر. و این چرخه ادامه داره هر روز...
فشار درس و روزه یه طرف، فشار انواع و اقسام فکرا و خیالا و تردید ها و دوراهیا و "بعدش چی میشه ها" یه طرف دیگه!
بدتر اینکه به هیچکسم نتونی اعتماد کنی و حرفات تلنبار شه رو دلت و هرشب و هرشب، گریه و گریه...
توی این تاریکیا و سیاهیا، یه نقطه ی روشن میبینم فقط که امیدوارم جور شه. بعد که جور شد شرح واقعه میکنم :))
واسه نقاط تاریک و روشن همدیگه، دعا کنیم این روزا...
عنوان از #غزل_سعیدی