خب کسانی که با من آشنایی دارن، قطع به یقین ، از شانس و اقبالم آگاه هستن تا حدودی! اما برای اون دسته از عزیزانی که با بنده تازه آشنا شدن، همین قدر بگم که امشب، بابا وقتی میخواست فال بگیره، برای من پوچ اومد :| یعنی صفحه ی فال خالی بود!! یعنی ناموسا شما بگین به من!! چقدر احتمال داره از یه کتاب 581 صفحه ای که فقط و فقط یه صفحه ی خالی داره، عدل همون صفحه ای بیاد که خالیه؟! :|
حالا شاید بتونم با این مسئله کنار بیام!! اما با فال دفعه ی دوم چطوری کنار بیام ناموسا؟! :|
تا بابا خوند :" دل به محبوبی بسته ای" چنان عرق سردی بر جبینم نشست که مپرس :|
و بعد از اون، نگاه های سنگین پدر بود که به طرفم حواله می شد!! :| مرسی حافظ جان! مرسی که زمینه ی مناسب برای گیر دادن های هرچه بیشتر پدرم رو مهیا کردی! ایشالا با " محبوبم" اومدم شیراز ، جبران میکنم قند عسلم ! :|
+ یه کانال هست به نام ghalam_e_del .متن ها و دلنوشته های خودتون رو میتونین بذارین و متن های برگزیده هم ، دکلمه خوانی میشن! تعدادی از متن های این حقیر هم گذاشته شده و چندتایی هم دکلمه خوندم. کسانی که نویسندگی رو دوست دارن، میتونن عضو شن و نکات بسیاری رو ، یاد بگیرن.