يكشنبه ۱۲ مهر ۹۴
زیر چشمی نگاهش میکردم.به نظر خوب می آمد.از آن هایی بود که هر بیست سال یک بار میدیدم.پاک و نجیب.موهایش بور بود و چشمانِ درشتی داشت.کت اسپرت تنش بود.سرش را زده بود به دیوار.فقط به حرف های استاد گوش میکرد.گاهی میخندید.ولی بلند نه!فقط لبانش باز تر میشدند.
چشمانش را باز کرد.چشم تو چشم شدیم.نگاهم را دزدیدم.رو کردم به استاد و دیگر ندیدمش...
+سخنرانی استاد رائفی پور در مشهد مقدس