قدیما،وقتی طرف دانشگاه قبول می شد،کل فک و فامیل رو دعوت میکرد خونه،بهشون شیرینی میداد!همه ذوق مرگ بودن از قبولی طرف!مثل بمب خبرش منفجر می شد بین فامیل!
الان که دیگه همه دانشجو میشن به لطف موسسات پولکی!دیگه حتی فامیل هم اونقدر واسشون مهم نیست که تو چی قبول شدی!!فقط شیرینی میخوان ازت!متوسل میشن به زور و تهدید و اینا!و تو مجبوری براشون ببری.
راه افتادیم با یه عده رفیق و رفتیم کافه کتاب.مقصدمون،دفتر جیم بود.
(جیمی ها عادت دارن تحت هر شرایطی ازت شیرینی بگیرن!تولدت باشه،شیرینی!ترمک شی،شیرینی!عروسی کنی،شیرینی!تصادف کنی،بری زیر تریلی،شیرینی!بری کما،میان بیدارت میکنن،شیرینی!!)
رسیدیم دفتر ولی کسی نبود:|
خلاصه زنگ زدیم و کشوندیمشون(!)دفتر!کل چیزایی که گرفته بودیم،توسط فقط یک نفر،در عرض پنج ثانیه نابود شد!!از پاستیلا گرفته تا ترشک و کپل و بستنی و هندونه!!شیرینی ناپلئونی فقط موند چند ساعت!اونم به خاطر مقاومت من دربرابر مدیر اجرایی بود!!و البته سختیِ خوردن این مدل از شیرینی!
دیگه کلی عکس گرفتیم که مدرک داشته باشیم که ما اومدیم و شیرینی هم دادیم و ترمک شدیم رفت!!

+از راست:طاقچه،یک دختر شیعه،هیولای صورتی،پرپرواز
