من بزرگ شدم!

بچه که بودم،خیلی دوست داشتم"بزرگ"خطابم کنند.به خاطر جثه ریزه میزه ام؛پسرخاله هام بهم میگفتن "خاله ریزه"!تا اینو میگفتند زود میزدم زیر گریه.(راستش خیلی لوس بودم.شاید یه دلیلش ته تغاری بودنم باشه!)میگفتم:«من بزرگ شدم.انقدر نگین خاله ریزه،خاله ریزه!»اونا هم از لجم بیشتر میگفتند و منم بیشتر تر گریه میکردم!
یه دوچرخه داشتم.عاشقش بودم.یعنی اون دوچرخه ته ته ته زندگیم بود.انگار با اون،خوشبخت ترین فرد روی کره زمین بودم.تا اینکه یه روز لاستیکش پنچر شد.انگار قلبم با اون پاره شد!میدونستم تعمیرش طول میکشه.دیگه شوق و ذوق نداشتم صبح ها زود بیدار شم.عصرها،غیر از عموپورنگ دیدن،کار دیگه ای نمیکردم.به چشم یه مشکل بزرگ نگاه میکردم بهش...دیگه دوست نداشتم بهم بگن :«بزرگ شدی»چون میدونستم خیلی باید سختی بکشم.خیلی باید دوندگی کنم.تلاش کنم.اگه بهم میگفتن"بزرگ"،دیگه نمیتونستم با جلیل و یونس دوچرخه سواری کنم.دیگه نمیتونستم با جواد اتاری بازی کنم.نمیتونستم تو کوچه طناب بزنم.
ولی الان دوست دارم بهم بگن"بزرگ شدی!".دیگه دوست ندارم "خاله ریزه"صدام کنن.افتادم تو گود زندگی.میخوام تا آخرش برم ببینم چی میشه....

+برام دعا کنین:)
۱۲ نظر
to. ta
۱۵ شهریور ۰۰:۰۶
حتما...!! :)

پاسخ :

مرسی مهربونم^__^
دِلا
۱۵ شهریور ۰۱:۱۷
چه جالب. خاله ریزه لقبِ من هم بود.

+ دعا میکنم. (:

پاسخ :

پ هم دردیم!

+مغ30:)
negar .s
۱۵ شهریور ۰۱:۲۹
من به خاله سوسکه معروف بودم...
دعا میکنم برای آرامشت ؛))

پاسخ :

خاله سوسوکه؟!چرا؟خخخخ
عاخ قوربون دستت^__^
مترسک ‌‌
۱۵ شهریور ۰۹:۴۳
موفق باشی جوان ;)

پاسخ :

سلامت باشی:)
آلبرت کبیر
۱۵ شهریور ۰۹:۵۵
به قول مترسک دوست داشتنی ما : موفق باشی خانم جوان :)

پاسخ :

نظر بقیه رو نخون:|
parisa .A
۱۵ شهریور ۱۰:۳۴
دعا!
من هم!
نیز دوست دارم بزرگ نشوم بیش از این!
هه

پاسخ :

کم پهنایی دوست جان:)
parisa .A
۱۵ شهریور ۱۱:۲۱
وبم سر جاشه
آدرس غلطه :|

پاسخ :

عهههههه:|
ناجی بهمنی
۱۵ شهریور ۱۱:۳۵

با سلام

من 13سال است که با به اصطلاح جن ها رابطه دارم .آنها را می بینم و صدای آنها را می شنوم و حقایق بزرگ و تکان دهنده ای درباره واقعیت آنها می دانم .حقایقی که با زندگی ما قبل وبعد از مرگ در ارتباط تنگاتنگ است.آنها به هیچ وجه شبیه تصورات ما از آنها نیستند.

اگر می خواهید از بزرگترین راز هستی انسانها با خبر شوید به وبلاگ من بیایید.اگر به درست بودن گفته های من شک کردید عاجزانه از شما می خواهم من را در اطلاع رسانی به دیگران یاری کنید(از طریق اینترنت یا...)

http://adamhoshyar55.avablog.ir/

آدرس ایمیل:adamhoshyar55@yahoo.com

پاسخ :

:||||
آسید احمد
۱۵ شهریور ۱۶:۴۴
من دوست دارم زود تر برسم به ته ماجرا تا ببینم چی میشه زندگیم!

پاسخ :

من نمیخام سریع برسه ب تهش.این مقطع از زندگیم رو هم دوث ندارم!ی چی بین این دوتا:|
آلبرت کبیر
۱۶ شهریور ۰۷:۵۶
مترسک دوستمه نظرشو میخونم :پی

پاسخ :

بَشه!:|
to. ta
۱۶ شهریور ۲۲:۰۰
عه.... آفریقا هم خیلی خوبه :)
من 76 ام.. شما چندی؟ بهم چند میخورد مگه؟!
بهتون خوش بگذره!
آره جیم میشناسم! عضو نیستم ولی

کاشکی! :(

پاسخ :

بت خیلی بیشتر میخورد:دی
75عم من:)
خوشال میشدم میومدی:(
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی
درباره من
اینجا؛ روان‌پریشیِ یک روانشناسِ روانی را می‌خوانید...
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان