خوشی های بزرگ زیاد مهم نیست.مهم این است که آدم بتواند با چیزهای خیلی کوچک خوش باشد!
باباجون!من رمز واقعی خوشبختی را کشف کرده ام و آن این است که باید برای "حال"زندگی کرد و اصلا نباید افسوس"گذشته"را خورد یا چشم به "آینده"داشت.بلکه باید از همین لحظه بهترین استفاده را برد.
من میخواهم هر ثانیه از زندگی ام را خوش باشم.میخواهم وقتی خوش هستم،بدانم که خوش هستم.
بیشتر ِ مردم،زندگی نمیکنند.فقط باهم مسابقه ی دو گذاشته اند.میخواهند به هدفی در افق دوردست برسند ولی در گرماگرم رفتن،آن قدر نفسشان بند می آید و نفس نفس میزنند که چشمشان زیبایی ها و آرامش سرزمینی را که از آن میگذرند،نمیبینند.و بعد یک وقت چشمشان به خودشان می افتد و میبینند پیر و فرسوده هستند و دیگر فرقی برایشان نمیکند به هدفشان رسیده اند یا نرسیده اند.
من تصمیم گرفته ام که سر راه بنشینم و حتی اگر هرگز نویسنده ی بزرگی نشوم،یک عالم خوشی های کوچک زندگی را روی هم تلنبار کنم.تاحالا همچین فیلسوف بعداز اینی دیده بودید؟!
ارادتمند همیشگی شما:جودی
+رمان بابالنگ دراز اثر جین وبستر
++شخصیت جودی ابوت خیلی بهم نزدیکه!عاشقتم جوووووووودی^_^
+++انقدر این تابستون واسم مزخرف بود ک الان ک داره تموم میشه،همزمان دارم چارتا کتاب میخونم ک لااقل بگم ی کاری کردم تو این مدت...