طاقچه

چی بگم؟!

يكشنبه ۱۱ مرداد ۹۴

مامانم اومده به خواهرم میگه:دخترم!همون قرآن مجید رو بیار لطفا یه کم میخوام قرآن بخونم.

خواهرم بعد یه ربع گشتن،رو کرده به مامان میگه:قرآن کریم داریم،مجید نداریم.بیارم؟؟!

من:       

مامانم:

خیر سرش ارشد داره...

رفیعه ۷ نظر
۷ نظر
MIM HM
۱۱ مرداد ۱۸:۳۳
سلام هسدم:-)

پاسخ :

سلام:)
آمدوم
تکتم باجی
۱۱ مرداد ۱۹:۲۱
ما که هم قرآن مجید داریم هم قرآن کریمD:

پاسخ :

بعله بعله!در جریانم:دی
رضا
۱۲ مرداد ۰۸:۳۹
حالا شاید این داستانی که تعریف کردید واقعی نبوده باشه ولی من یک داستان واقعی سراغ دارم. طرف میره پیش یک طلبه و سوال میکنه که برای گرفتن استخاره باید از قرآن کریم استفاده کنیم یا قرآن مجید؟

پاسخ :

هم واقعی بود و هم نبود!راستش ی دفه یکی از معلمام ب دوستم گف برو از دفتر قران مجید رو بیار.اونم اومد و گف:مجید نبود،کریم بیارم؟!و من چون از دست خاهرم عصبی بودم،گفدم این جوری بنویسم شاید انتقام گرفده باشم ازش!خخخخ
MAR YAM
۱۲ مرداد ۱۱:۲۸
:))))

پاسخ :

-___-
مآه سآ
۱۲ مرداد ۱۲:۱۸
چرا نظراتو میبندی ؟!
بیـــــام براتــــــــــ

پاسخ :

جاهلیت بود!:(
ali_ sh
۱۲ مرداد ۱۵:۳۹
الان درون وب هستید؟خخخ
فاطمه صادقی
۱۲ مرداد ۱۶:۵۳
شعرخواندن لذت بخش است:)

درود برقلمتان..
یاعلی.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی
منو
درباره من
اینجا؛ روان‌پریشیِ یک روانشناسِ روانی را می‌خوانید...
کلمات کلیدی
معرفی فیلم آرزوی صادانه اندر خم گواهی‌نامه دیالوگ‌های صادانه مخاطب خاص دبیرستان دوست داشتنی ها دیالوگ های بی مخاطب جیم
پربیننده ترین مطالب
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان