جمعه ۱۲ تیر ۹۴
میگفت:"فلانی رو نگاه!سهمیه داره اومده پزشکی.وگرنه اون که اصلا قبول نمیشد.من میدونم!"
میگفت:"دختر زری خانم خیاط هست،اونی که تو مجلسِ پریشب،لباسش خاکستری بود،یه شالم داشت،اومده به من میگه بچه ها خوبن؟!منظورشو من فهمیدم!"
میگفت:"من با فلانی که مشکلی ندارم!اومدم بهش سلام کنم،روشو کرد اون ور!من میدونم چرا جواب نداد!"
میگفت و میگفت و میگفت!
فقط کم مانده بود جلوی خودم،غیبتم را بکند و بگوید:"من میدونم چرا غیبتتو کردم!"
امان از این آدم ها...