عاشقتم!

مامان:رفیعه!بزن شبکه تهران،الان به خانه برمیگردیم شروع میشه.

من:وای!نه توروخدا.من از این برنامه متنفرممممم:|

مامان:یک چیزیَم میخواستم ببینم،نذارین،خب؟؟

(من در حالیکه زیر لب زمزمه میکنم):آخه همیشه همینو میگین...(ادامه میدم):چشم!اینم شبکه تهران.

مامان:زیادش کن!

من:تا 30 خوبه؟؟

مامان:اره!برو یه قلم کاغذم بیار.

من:میخواین نکته های طلایی مجریاشم بنویسین.هوم؟؟

مامان:میری یا برم؟؟

(دراین لحظه مادر نیم خیز میشوند)

من:نع نع.الان میرم.فقط یه چیزی.شما این غذاها که زحمت میکشین و یادداشت میکنین،جوهر خودکار و کاغذ و اینا مصرف میکنین،واقعا درست میکنین برامون دیگه؟؟

(در این لحظه صدای تی وی از 30 به 50 افزایش میابد!)



****

روز بعد...ناهار:پلو مرغ                             شام:پلو مرغ های ظهر+کوکو

روز بعدش...ناهار:پلو خورش کرفس            شام:پلو خورش های باقی مانده+کوکوی دیشب

روز بعد ترش...ناهار:پلو قیمه                    شام:پلو قیمه های دیشب

یک هفته بعد...ناهار:چلو گوشت               شام:املت

یک ماه بعد...ناهار:پلو مرغ                      شام:پلو مرغ های ظهر+کوکو

و...

۲۲ نظر
masod rezaei
۰۴ تیر ۱۵:۲۷
سلام دوست عزیز مطالب بلاگتون خوبه موفق باشی.

مسعود رضایی

پاسخ :

سلامممممم ب شما!
مغسی=)
***singertalent***
۰۴ تیر ۱۵:۳۷

درود بر شما دوست عزیز
اگه اهل رقابت هستی بیا!
اگه فک میکنی استعداد تو خوانندگی داری بیا و مسابقه بده و جایزه بگیر.
ما یه سایت طراحی کردیم و قصد داریم توش کلی مسابقه با کلی جایزه قرار بدیم، فعلا هم مسابقه¬ی خوانندگی رو راه اندازی کردیم.
اگه تو خوانندگی استعداد داری، این شانس بزرگ رو از دست نده و اگه نداری هم لطفا به سایتمون سر بزن و ما رو از پیشنهاداتت محروم نساز.

همین الان به چت روم ما بپیوندید:
http://ontalent.chata.ir/


امیدوارم واسه دادن جواب سلامم که شده به سایت ما بیای*
آدرس سایت ما:
http://ontalent.mihanblog.com/

آدرس ایمیل ما:
singer.talent94@gmail.com


میتونیم تبادل لینک کنی ، یعنی اول مارو با نام مسابقه بزرگ خوانندگی(آنتلنت) لینک کنی_آنتلنت رو مثل اسم وبلاگ انگلیسی بنویس_ بعد خبر بدی تا لینکت کنیم

لطفا شرکت در نظرسنجی را فراموش نکنید چون نظر سنجی برای پیدا کردن بهترین خواننده پاپ ایران است و شما با رای دادن میتونید پرچم خواننده محبوبتونو بالا ببرین




تا درودی دیگر بدرود
ایشاالله که باز مسیرمون به هم بخوره!

پاسخ :

نمیشه همین جا سلام کنم،نیام سایتتون؟؟خخخخ
آتی
۰۴ تیر ۱۶:۲۵
رفیعه خدایی خیلی باحال بود ....... مامانن دیگه !!!!!!! خخخخ

پاسخ :

اخه ی بار اون غذایی ک اموزش دیدنو درست نمیکنن!همش تکراریه!خخخ
مـــهر بــــــآنو
۰۴ تیر ۱۶:۴۸
هیچ وقتم درست نمیکنن چیزایی رو که مینویسن!

پاسخ :

اره دیگه!همش چیزای تکراری!خخخخ
فو فا نو
۰۴ تیر ۱۷:۲۶
عه ب طرز معجزه اسایی انگار ایندفعه میتونم کامنت بدم تو بیانo_O مثه بلاگفاس انگار. این امکانات اضافیش ک نیاد میشه نظر داد :/ خب بگذریم. هرچن بات قهرم ولی چون همذات پنداری کردم کامنت میدم :| :دی اون مشکل اخر رو با خودم دارم خخخخ مثلا من خونه خالم اینا ک میرفتیم کتابمو ورمیداشتم میزم زیر بغلم با خودم میبردم تا اونجا حوصلم سر میره بخونم. مامانم اینا میگفتن ما ک میدونیم نمیخونی ( ب خاطر تجربه های قبلی) واس چی بار سنگینی میاری پس؟ منم اون موقع از ته دلم فکر میکردم میخونم پس میگفتم الا و بلا میخوام بیارم. اخه بار سنگینی هم باشه کار اونا نداره دست خودم هستش. ب هرحال اونا فکر میکردن کارم لجبازیه ولی اینطور نبود :/ و خب درسته اخرم نمیخوندم خخخخ ولی لجبازی نبود. ی جور قوت قلبه انگار ک بدونی اگه خسته و بی حوصله بشی کاری هس ک انجام بدی یا اینکه شاید چون برام سخته خونه بقیه رفتن برا همین کتاب عزیزمو میبردم ک تنها نباشم:/ شایدم کمبود اراده باعثش میشه. باقی چیزام ب طرق مختلف تو خونه ما هس پس غصه نخور چون انگار مریضی همگانی هستن ای رفتارا و تناقض و تضادها و هرکسم دلایل مختلف خودشو داره و زیربارنمیره انگار! ب رفتار خودتم دقت کنی پیدا میکنی یحتمل=) مثه من ک اومدم از خانواده ایراد بگیرم بعد یادم ب خودم افتاد خخخخ یه خاطره هم اگه بخوام از خانواده بگم این میشه که من سر مثلا میوه خریدن زبونم مو دراورد بس ک ب بابام توضیح دادم که اقا جان تو بیا ب جای هردفعه کلی سیب گرفتن میوه هایی متنوع ولی کم بگیر واینا چون گرونن ولی زیربار نمیره و فکر میکنه مثلا چون میتونه سیب رو همیشه و زیاد بخره بهتره که میوه های متنوع ولی کم و دیر ب دیرتر بخره خلاصه بساطیه این درک نامتقابل تو همه خونه ها فک کنم:) اون 30 به 50 خیلی باحال بود. انگار ک غیرمستقیم بگه خفه شو =) اون عاشقتم رو منظورت این بود چون عاشقشی تو ذوقش نمیزنی؟ ( اگر کارم داشتی ایمیل بده. بعید میدونم دیگ بتونم اینجا کامنت بذارم :/)

پاسخ :

اینا همش کرامات منه!خخخخ
قهر چرااااااا؟؟شوخیدم باو!ب دل نگیر عخشمممممم=)))
دقیقن منم!کتابو میذاشدم جلوم،از اول تا اخر روی ی پاراگراف تمرکز میکردم!تکونم نمیخوردم!
چقدر فرضیه نوشدی راجب بردن کتاب!ولی گمونم مورد دو و سه رو بیشتر مورد استفاده قرار بدیم!
منم چون تو همه خونواده ها هسد این قضایا،نوشتمش!
میوه رو خوب اومدی واقعن!منم همیشه ب پدر همینو میگم!
مامانم کلن غیر مستقیم حرف میزنن همیشه!
نه!کلن ب خاطر اینکه غذایی ک یاد میگرن،درست نمیکنن و فقط مینویسنش،عاشقشونم!خخخخ
باعشه!ولی خو شمارتو دارم دیگه.ب شمارت اس میدم=)
فو فا نو
۰۴ تیر ۱۷:۲۹
عه وازم میشه کامنت داد. چ خوب. بیان امروز چقد با من مهربونه :دی
تاربخ پستتو دقت کردی؟ 4/4/94 :) یه پستم از الان نیت کن 9/9/99 بذاری خخخخ

پاسخ :

اینا عنایات خداونده!
ارههههههههه!خیلی هیجان اوره!نع دیگه،بذار ب ترتیب بریم جلو.مثلن 5/5/95!خخخ
هاجرک +
۰۴ تیر ۱۸:۴۳
وای :))

پاسخ :

واقعیتِ محضه!
سمیرام
۰۴ تیر ۱۹:۳۴
عالی بوددددد خخخخخ املت خیلی دوست دارم :|

پاسخ :

املتم تو رو دوث داره!:|
سمیرام
۰۴ تیر ۱۹:۳۵
اون لیوانای یه بار مصرف تو قالبت چی میگه خخخخ

پاسخ :

ی نفر دیگه قبلن گفده!خخخخ
ali_ sh
۰۴ تیر ۱۹:۵۷
چه مرفح بی دردیییین شماااا چه غذاهااای با کلاااااسی...
مرررررغ؟؟؟ حتما تخم مرغ هم میخورین؟ اوه خدایی دیگه خیلییییی پولدارین ینی :دی

پاسخ :

مگه مرغم گرون شد ما خبر نداشدیم؟؟عَی بابا!
Anis
۰۴ تیر ۲۲:۱۰
آشپزی ک خعععلی خوبه!!بآس یاد بگیری اصن ک نذاری مامان این بلا رو سر خودت و خونواده بیاره!

پاسخ :

بَشه!امر دیگه ای نبود؟؟
paris _a
۰۴ تیر ۲۲:۴۱
دقیقا از موضوعات جرو بحث من و مامانمم همینه !‌ ارزو به دل موندم این به خانه برمیگردیم ها جایی تو آشپزخونه مثمر ثمر باشه ها .. ولی خب آرزوییه که بر جوانان عیب نیس :/

پاسخ :

اوهوم!
مـــهر بــــــآنو
۰۵ تیر ۰۲:۳۵
نه دیگه خداییش اینارو دیگه نمیتونم بگم :دی
مرسی عزیزم :) نظر لطفته ولی نوشته های من هیچ وقت خوب نبودن :|

پاسخ :

کوفت:|
اتفاقن برعکس،خیلی خوب مینویسی.ینی اگ من نمدونستم قسمت منو تو نوشدی،فک میکردم خود فاطمه نوشده!
فریده خآنوم!
۰۵ تیر ۱۲:۱۵
برو مسابقه خوانندگی اون بالا! :|

پاسخ :

خانندگی موخام چوکار!
مـــهر بــــــآنو
۰۵ تیر ۱۶:۱۲
فِدِیی دِری یره :)

پاسخ :

قوربونت:*
فقد نمدونم فمیدی یا نع!ی ذره اغراق هم چاشنیش کردم!خخخخخخ
م-نص
۰۵ تیر ۱۷:۳۵
بسیار وبلاگ جلفی بود:))

پاسخ :

جلفی از خودتونه=))
فائزه
۰۵ تیر ۱۸:۰۳
خخخخخخخخ

پاسخ :

:دییییییییی
فرانک باباپور
۰۵ تیر ۱۹:۵۰
:))))
پلوقیمه های دیشب؟؟
ماهم یه همچین داستانی داریم دقیقا! با این تفاوت که شام چیز جدیدی اضافه نمیشه و همون غذای ظهره و فوق فوقش یه نون و پنیر و سبزی هم اضافه میشه!! خخخ

پاسخ :

منم پیاز داغشو زیاد کردم!خخخخ
II-ELV OMIN
۰۶ تیر ۲۳:۴۰
پیرو این سوال و جوابا تو یه وب دیگه:

نه باو این آمارا چرته...احتمالا همین مقیما یا پناهنده ها بودن...
من با موبایل که وارد میشم میزنه از آلمان!!!والا به خدا...
زیاد جوگیر نشو جان.
پاسخ:
عه خب نمیشد نگی من دلم خوش بود خخخخخ

رفیعه رجعتی
کامنت بالایی خوب حالتو گرف!:دی


اومدیم حال شما رم بگیریم مطلبی نبود که بشه حال گرفت انشالله دفعات بعدی پست های بعدی جانا.

پاسخ :

باشد جانا!خخخ
طنین(مریم)
۰۹ تیر ۰۰:۱۵
خداروشکر مامانم به این کارا خیلی علاقه نداره :دی

پاسخ :

:| 
طنین(مریم)
۰۹ تیر ۰۱:۲۰
ای بابا خو چیه مگه؟:|

پاسخ :

خو مامان بنده علی رغم مادر شوما،علاقه وافری دارن!:|
طنین(مریم)
۰۹ تیر ۰۲:۱۱
خوبه که:))مامان من 24ساعت بیرونه در عوض:(((

پاسخ :

هوم!هرکی ی مشکلی داره:(
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی
درباره من
اینجا؛ روان‌پریشیِ یک روانشناسِ روانی را می‌خوانید...
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان