سوال

اولین فکری که اومد تو ذهنتون و اولین حسی که داشتید بعد از اینکه خبر ترور رو شنیدین چی بود؟!

فکر میکنم جواب ها جالب باشه و البته گویای خیلی از مسائل...

۲۰ نظر
Mr. Moradi
۱۷ خرداد ۲۳:۴۷
ترور؟ ترور نبود. حمله‌شون کور بوده اونطور که معلومه، انتحاری‌طوری :/
حسی نسبت به اینکه یه عملیات راه انداختن نداشتم. قابل‌حدس بود واسم :| ولی از اینکه مجلس و حرم امام رو انتخاب کردن، شوکه شدم. اولین فکر هم نمی‌دونم چی بود. ولی فکر کنم داشتم به این فکر می‌کردم که اینا چجوری نفوذ کردن به داخل مجلس که بعد از مدتی از حرف‌ها و خبرها کاشف به عمل اومد چجوریش.

پاسخ :

قابل حدس؟؟؟! نوستراداموس طور! :))
عاره همه شوکه شدن اکثرا...
آذر بانو
۱۷ خرداد ۲۳:۴۹
اولاش هیچ حسی نداشتم بعد کم کم هی خواستم که بدونم چه خبره واسه همین هر نیم ساعت تلگرامو چک میکردم بعد بیشتر خواستم بدونم طرفای سه چهار بود رفتم پای تی وی آخراش که تموم شد برای اونایی که شهید شدن ناراحت شدم.ولی هنوز هیچ حس خاصی ندارم نمیدونم چرا ولی همش فکر میکنم این قضیه یه جوریه باور پذیر نیست برام.

پاسخ :

واسه منم همینطور!! این همه رفت و آمد و شلوغی در ساختمون اداری مجلس میشه، این همه رفت و آمد، بعد یکی با کلاشینکف بیاد بپره وسط :| 
آرزو ﴿ッ﴾
۱۷ خرداد ۲۳:۵۱
باور نکردم!

پاسخ :

باورپذیر نبود چون
🍁 غزاله زند
۱۸ خرداد ۰۰:۳۴
ترسیدم که با بازیِ کثیفشون جونِ مردم رو بگیرن که متاسفانه ۱۲نفر شهید شدن 😑
لعنت بهشون😡

پاسخ :

دوازده نفر، دوازده خانواده، کم نیست...
Faber Castel
۱۸ خرداد ۰۰:۳۹
حسم: حس خاصی نداشتم!
فکرم: چه عجب یکی به مجلس حمله کرد! :)

پاسخ :

حسم نسبت به کامنتت: مثل آواتارت مثلا (بی تفاوتی میباره ازش) :|
فکرم نسبت به کامنتت: :|
محبوبه شب
۱۸ خرداد ۰۰:۴۲
من اون تایمی که این اتفاق افتاد، حرم بودم. همین که رسیدم خونه داداشم بهم خبر داد که داعش از مرزها عبور کرده و تو تهران دست به اقداماتی زدن که خداروشکر نتیجه ای در بر نداشته!
اولش از شنیدنش بدنم یخ کرد و چند دقیقه ای تو سالن ایستاده بودم. یادمم نمیاد به چی فکر می کردم ولی حس خیلی خیلی بدی بود. خیلی.

پاسخ :

خدا کنه آخریش بوده باشه..
نگین ...
۱۸ خرداد ۰۰:۵۶
هیچ !

پاسخ :

ای هیچ بر هیچ مپیچ :|
فاطمه .ح
۱۸ خرداد ۰۱:۱۱
فکر کردم برادرم داره باهام شوخی میکنه که اینا رو میگه. باور نمیکردم.

پاسخ :

شوخی؟! :| عاخ(فتحه)ر چ(فتحه)را؟!
آقاگل ‌‌
۱۸ خرداد ۰۲:۱۷
من اولش باور نکردم. بعد چندجا دیدم خبر جدیه. به این فکر کردم بگردم ببینم ماجرا از چه قرار بوده! همین :|

پاسخ :

کونجکاوی صرف :|
حسین مداحی
۱۸ خرداد ۰۲:۵۴
خواهرم گفت. باور نکردم. تازه از خواب بیدار شده بودم. پرسیدم کدوم کانال گذاشته؟ دیدم کانال معتبریه فهمیدم راسته. شوکه شدم.

پاسخ :

چه دیر از خواب پا میشین :| خژالت داره :| 
شوکه ناک هم بود انصافا...
● برای اولین بار از لهجه ی شیرین مشهدی در نطقتون بهره نبردین! تبریک میگم :|
محمدرضا ...
۱۸ خرداد ۰۴:۰۴
اولش که شنیدم فکر کردم شوخیه ... بعد که دوهزاری جا افتاد برای مقتول‌ها خیلی متاسف شدم ...

پاسخ :

مقتول؟؟؟؟؟ منظورت شهید هست دیگه ؟! :|
مترسک ‌‌
۱۸ خرداد ۰۵:۴۷
از اولین کسی که خبر رو شنیدم جداً فکر کردم یه چیزی زده (!) ولی وقتی دیدم خبر جدیه فقط به ایران فکر کردم بدون این‌که بخوام به حزبی و جناحی و طرز فکر خاصی فکر کنم؛ فقط ایران...

پاسخ :

ولی من بعدش به جناح خاصی فکر کردم!
آندرومدا :)
۱۸ خرداد ۱۹:۵۰
من خواب بودم بابام اینو بهم گفت... فکر کردم اینو گفته من بیدار شم :/

پاسخ :

کلک پدرانه تا این حد :|
ناشناس
۱۸ خرداد ۲۰:۵۳
اولش تو وبلاگ یکی از دوستان خوندم! شوکه شدم، اما تلگراممو که باز کردم فهمیدم واقعیه!! اصلا باورم نمی شد واقعی باشه ولی یاد یکی از دوستام افتادم

اسمش محمد عُمَره، دو کیلو ریش داره و بسیار مذهبیه (قاعدتا سُنی)! بهش زنگ زدم و به شوخی گفتم میبینم مجلسو ترکوندی، نمیدونست قضیه چیه، براش توضیح دادم و دوتایی خندیدیدم، همین :|

پاسخ :

اینو گفتی یاد خودم افتادم! تو اتوبوس بودم، یه آقایی به غایت ریش دار!، با چهره ای شبیه همون داعشیا دقیقا، خیره خیره نگام میکرد :| به شدت ترسیدم و به همون شدت مشکوک شدم بهش، آخرش که میخواستم از اتوبوس پیاده شم، چشمک زد خر :| بعد دیگه خیالم راحت شد :)))
آلبرت کبیر
۱۹ خرداد ۱۴:۰۳
با فرمول توضیح بدم یا بدون اون ؟؟؟ :|

پاسخ :

آلبررررررررت :))))))))
کجاااااعیییی پسر؟؟؟ 
مهر2خت 69
۱۹ خرداد ۱۷:۱۱
باورم نشد که خطر اینقدر نزدیک باشه فکر کردم شایعه اس...

پاسخ :

اوهوم
زیـ^ـــ^گما !!
۲۰ خرداد ۱۵:۲۸
هرچه آید به سر ما، همه از غیبت توست...

پاسخ :

همه از غیبت "او" ست.. :(
بانوچـ ـه
۲۱ خرداد ۰۰:۰۲
وسط یه نشست خبری بودیم، همه خبرنگار و دنبال ِ خبر، میدونیم که اگر یه خبرنگار خبری رو بگه امکان ِ شایعه بودنش تقریبا صفر درصده، اما باز هم اولش باور نکردم... بعدش وسط ِ نشست ِ خبری همه سرا تو گوشی بود و خبرا رو برا هم میخوندیم :(

پاسخ :

هنوزم که هنوزه باورم نمیشه :|
آلبرت کبیر
۲۲ خرداد ۱۳:۱۴
من همین جام :|
اون بالا گفتی تازگیا پلید شدی؟؟؟ قبلا نبودی ؟؟؟ :دی

پاسخ :

عاره ریز بودی ندیدمت :|
خخخ با فرمول اثبات کن :پی
ریحانه الف
۲۵ خرداد ۲۲:۵۶
لحظه ی اول فکر کردم شایعه ست ازین چرت و پرت هایی که واسه افزایش ممبر میگن:))
بعد که فهمیدم واقعیه گفتم جنگ شد مردیم تمام!
بعدش غصه خوردم واسه شهید ها
بعد خوشحال شدم که داعشی ها مردن
بعد فکر کردم به اینوری ها و اونوری ها!
بعد فکر کردم واقعا چقدر حفظ امنیت کار سختیه و ما چقدر قدر نشناس
اوووو کلی فکر کردم:)))
و هنوز میترسم

پاسخ :

من با خودم گفتم نگا توروقرآن! بزرگ شدیم، خواستیم زندگی کنیم، نذاشتن... به ما که رسید وا رسید یعنی :| 
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی
درباره من
اینجا؛ روان‌پریشیِ یک روانشناسِ روانی را می‌خوانید...
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان