مُردگی

اصلا گیریم که "تو" نباشی.یا مثلا من فکر کنم که تویی وجود نداشته.یا چه میدانم؛مثال هایی از این قبیل.خب بعد شما بگویید،من با انبوه بیکران خاطره هایش چه کنم؟!معلوم است چه میشود دیگر دختر جان.هی باید خودت را به نفهمی بزنی.هی باید شوت بازی در بیاوری.در جواب سوال های مسخره و فضولانه مردم، که میگویند:"از فلانی چه خبر؟!" ؛ خودت را محکم به گوشی بچسبانی و یک "نمیدانم" قاطعانه تحویلشان بدهی و بعدهم لابد برای عوض کردن فضای حاکم موجود،صفحه چتت را باز کنی و در لا به لای یک مشت مطالب علمی و غیر علمی و جوک و انواع تست های روان شناسی،دست بگذاری روی مطلبی که آخرش نوشته:"بی تو من با بدن لخت خیابان چه کنم؟!*..."

*آهنگی از امیر عظیمی

+به چشم یک دری وری عاشقانه نگاه کنید لطفا...:)

۲ نظر
ویار تکلم
۰۴ شهریور ۲۱:۳۱
اما من به چشم یک عاشقانه آرام نگاهش میکنم!

پاسخ :

شما لطف داری اما برای من اصلا آرام نیست...:)
مترسک ‌‌
۰۴ شهریور ۲۱:۳۴
عاشقانه دردناکی بود...

پاسخ :

دردناک واسه یه لحظشه...ممنونم:)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی
درباره من
اینجا؛ روان‌پریشیِ یک روانشناسِ روانی را می‌خوانید...
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان