جاست گریه!

همین:((

نمیشه عنوان نداشده باشه؟!

دیدین بعضی وختا دوث داری بنویسی،ولی هیچ موضوعی واس نوشدن سراغ نداری؟!

الانم دقیقن از همون وخ هاس!

عصبی هسدم ولی نمیدونم از چی!دلم گرفته ولی نمیدونم از کی؟سرم درد میکنه خعلیییی ولی نمیدونم از چ موضوعی!

دلم میخاد ی پایه گریه پیدا کنم باش اشک بریزم!موزیک کجایی چاوشی ام گوش بدم اوووووووف!:))


+خاهش میکنم خیال پرداز نباشین!خاهش میکنم!!

++با اینکه ازش دلخورم ک چرا نطلبید،ولی اگ رفدین مجلسش،التماس دعا:)

پاییز من با تو بهار میشود!

مسیر خوابگاه تا دانشگاه تکراریست.مسیر دانشگاه تا خوابگاه هم همین طور.حتا آهنگ هایی هم که در این مسیر گوش میدهی،همشان تکراری شده اند.آدم ها،مغازه ها،آسفالت خیابان،همشان یک جور اند.تغییر نمیکنند.تنوع ندارند انگار.سعی میکنی قدم هایت را طوری برداری که فرق کند با دیروزت.که ازاین تکرار لعنتی خلاص بشوی یک طوری.ولی نمیشود.یک چیزی کم دارد انگار.انگار که یک نفر نباشد قدم هایت را بشمرد.که قدم هایش را بشمری.اگر "او"باشد،تمام موزیک های عالم حس جدیدی میگیرند هر بار که گوششان کنی.تمام آدم ها،مغازه ها،آسفالت خیابان،با وجود "او"جدیدند.نو اند.بوی تازگی میدهند.


فکرش را بکن!یک روزی،من با "تو"،زیر همین آسمان،موزیک مورد علاقه مان را بارها و بارها گوش دهیم.قشنگ نیست؟!

۱۰ نظر

خاطرات دانشگاه9

دوشمبه2/9/1394

پشم فوروشیه رو دیدیم تو خیابون ک واز اشاره و اینا ک بیا شمارمو بگیر:| منو ...،سرمون تو گوشی بود و زهرا و سمیرا رو گم کرده بودیم!بعد قیافه هامون متعجبانه بود و همش میگفدیم اینا کوجان؟!گم شدیم و اینا!بعد چن تا پسر بودن ک فمیدن ما گم کردیم بچه هارو.دوتا چادری از اون ور داشدن میومدن،اینا گفدن دوستاتون اوناهاششون!ولی ...گف نوچ!اونا نیسدن.بعد رفدیم جلوتر.خلاصه پیداشون کردیم.زهرا گف:چن تا پسر بودن بمون گفدن شما اینجاعیین!!


سه شمبه3/9/1394

زبان نرفدم.قبلش تا پنج صب بیدار بودیم.نه درس میخوندیم و نه حرف میزدیم!همهههه تو گوشیاشون بودن.فقد فاطمه(ما لقب رییس حوزه رو دادیم بش!)ساعت سه بیدار شد و شورو کرد ب قرآن خوندن!!

اندیشه واز ...و زهرا نیومدن.کلاس بعدی فارسی بود ک میان ترم داشدیم خیر سرمون!تا ما از در وارد شدیم،پسرا همهههه واسمون جا گرفده بودن!!بعد مام خاسدیم ضایشون کنیم و رفدیم ی ردیف دیه نشستیم،که خوب اونام صندلیاشونو برداشدن اومدن پشت سر ما!!پسره پشت سر من میگف:خانوم رجعتی!شما زرنگین.برسونین توروخدا!!بعد دیه استاد اومد و ردیفیمون کرد!عدل صندلی جلوی من خالی موند!استادم بم گف بیا جلو!ولی من سرمو کرده بودم تو کتاب محل ندادم!

ادامه مطلب ۱۴ نظر

رادیو پاتوق4

خب خب خب!اینم از رادیو پاتوق


+صدای من:دوره نوجوونی-دماغ عملیه اول!

++منتظر نظرات،انتقادات و پیشنهاد هاتون هسدیم:)


۴ نظر
درباره من
اینجا؛ روان‌پریشیِ یک روانشناسِ روانی را می‌خوانید...
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان