دیدنت معجزه ی خوبی بود هرچند دور!

توی این همه اتفاقات تاریک، دیدنت معجزه بود. راستش هیچ وقت به معجزه اعتقادی نداشتم. معجزه برای من، مثل یه شانس بزرگ بود همیشه. یه اتفاق خارق العاده که بی هوا و سر زده میاد سراغت. چند روز پیش، مهدیه ( یکی از بچه های مرکز) ازم پرسید:" معجزه یعنی چی خاله؟! "

موندم چی بگم! یه آن فکرت افتادم. گفتم :" معجزه یعنی توی این شهر به این بزرگی، با این همه آدم جورواجور، این همه کوچه و خیابون شلوغ، یکیو ببینی که مدت هاست منتظر دیدنش بودی. کاملا اتفاقی" 

نمیدونم از کدوم اتفاق زندگیم به بعد، تصمیم گرفتم به آدما زیاد نزدیک نشم. آدما از نزدیک خیلی ترسناکن. آدما رو باید فقط از دور دید. از دور نگاهشون کرد. از دور عاشقشون شد. حتی از دور بوسیدشون! بعضی آدما ولی، از دورم ترسناکن! ممکنه در نگاه اول، دور به نظر نیان، ممکنه حتی اونقدر ترسناک نباشن ولی یه مدت که میگذره، ذات کثیف و پلیدشونو بهت نشون میدن! اونجاست که میفهمی چقدر خر بودی...


+ بشنوید صدای دلنشینم را :دی

۱۲ نظر
صخره .
۰۲ شهریور ۱۸:۴۵
هعی…

پاسخ :

هپی ام ولی :))
صخره .
۰۲ شهریور ۱۸:۴۶
چه قدر صدات شبیه خودته رفیعه^^

پاسخ :

مخلص پخلص ^__^
خان بلاگستان
۰۲ شهریور ۱۸:۵۷
چرا آدما ترسناکن؟
صدای موسیقی خیلی بلند بود و آهنگین نخونده بودید .

پاسخ :

چون خود واقعیشونو بهت نشون نمیدن! و وقتی به خود واقعیشون پی ببری، کلا نابود میشی! :)
عههه بلند بود؟؟! گفتم کمش کنم هاااا :| :)) 
مرسی مرسی 
Faber Castel
۰۲ شهریور ۱۹:۴۲
تعریف جالبی از معجزه بود
معجزه همون چیزیه که هیچوقت اتفاق نمیفته
مگر اینکه خودش بخواد :)

پاسخ :

خودشم نمیخواد اکثر اوقات :))
مترسک ‌‌
۰۲ شهریور ۲۰:۱۷
صدای رفیقمونو ;)

پاسخ :

قبلن مگه نشنیده بودی؟! (آیکن تفکر)
yek banoo
۰۲ شهریور ۲۰:۲۲
:(

پاسخ :

چرا ناراحت؟!
خان بلاگستان
۰۲ شهریور ۲۲:۰۱
ولی خوب خوندید همین صدای زیاد موسیقی نبود عالی می شد.

پاسخ :

دفعه ی بعدی اگر قسمت شد، اصلاح میشه حتما، ممنون :)
خان بلاگستان
۰۲ شهریور ۲۳:۲۲
خواهش می کنم .

پاسخ :

:)
محبوبه شب
۰۳ شهریور ۰۰:۲۹
خو پس تو رو از لیست دیدار های وبلاگیم حذف کردم :دی
آخه گفتی آدما از نزدیک ترسناکن ^_-

تو وبلاگ رادیو بلاگیها ازت تشکر کردم برو اونجا بخون : ))))))

پاسخ :

خخخخ مگه بودم تو لیستت اصلا؟!

چشم چشم، ارادت مرادت :))
آقاگل ‌‌
۰۳ شهریور ۰۶:۲۹
منم برم بشنوم؟
[آیکون تفکر]

پاسخ :

نه اجازه نمیدم :))
فروردین دخت
۰۳ شهریور ۱۵:۰۱
چه صدای آروم و دلنشینی :)

آورین :)

پاسخ :

^___^
محبوبه شب
۱۰ شهریور ۰۳:۰۳
هوم بودی ^_^
مگه نمیدونی بچه های تخته جای خودشونو دارن تو دیدارهای وبلاگیم ^_-

پاسخ :

تخته که خدا رحمتش کنه :))
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی
درباره من
اینجا؛ روان‌پریشیِ یک روانشناسِ روانی را می‌خوانید...
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان