خاطرات خوابگاه4

برخلاف دیروز،امروز خیلی زود بیدار شدم.اصلا انتظار بیدار شدن،اونم یک ساعت(!) قبل از رفتن به دانشگاه رو نداشتم!یعنی توانایی اینو دارم در کمتر از یک ربع،حاضر شم!!خلاصه رفتیم و استاد محترم،یادش رفته بود اصلا امروز با ما کلاس داره:| ما هم از لج اینایی که نیومدن،اصرار و تمنا کردیم که زنگ بزنن و بگن استاد بیاد:)) وقتی وارد دانشگاه شد،مدیریت کلاس ها خطاب به استاد(که کچل و چاق بود) گفت:"ای قشنگ تر از پریا" یعنی من رفتم که رفته باشم!=))
طاهره هم که فاز انتقالی گرفته بود،موندگار شد!!نامبرده،به قدری از این اتفاق خوشحال شده بود که ده کیلو،به وزنه صد و بیست کیلوییش اضافه شد گمونم:))
کلاس های بعد از ظهر هم تشکیل نشد!و ما خیت و ایضا خونوک ،با تاکسی ای که گرفته بودیم(لازم به ذکر است در راه رضای خدا،پول هم نگرفت!!) به سمت خوابگاه روانه شدیم!!
بعد از ظهر هم پس از یک خواب سه ساعته،به همراه الناز،به بیرون رفتیم به قصد خریدن مایحتاجم!!
شب،بار دیگر از قضیه اس اس شدنم و ماجرای ترم گذشته،پرده برداشتم!!دقیقا سر سفره ی شام بودیم که حرفش شد:)) من که اشتهام باز شد ولی بقیه،کوفتشون شد اون غذا=)) البته القاب و عناوینی که بعد از تعریف کردن ماجرا بهم دادن،کافی بود:|

۸ نظر
مترسک ‌‌
۰۶ مهر ۰۷:۵۸
بیمارها! :))
استادی که نیومده رو حتی به لج اونایی که نیومدن هم نباید صدا کنی بیاد :))
مورد داشتیم استاد سر کلاس بود اما چون فقط یه دونه از بچه‌ها نیومده بود ماها هم رفتیم این ور و اون ور دانشگاه گم و گور شدیم تا کلاس کلاً تشکیل نشه! همچین بامعرفتایی بودیم ^_^

پاسخ :

امراضی داریم:))
اتفاقن یگ حالی میده که نگو:دی
پوووف!ما کلن همه با هم مشکل دارن!آبمون با هم تو یه جوب نمیره=))
mohsen Mousavi
۰۶ مهر ۰۹:۲۶
حدس میزنم این خاطره رو توی 8 دقیقه نوشته باشین!

پاسخ :

خعلی دقیق تر اگر حدس میزدین،میشد 12 دقیقه:))
ساعت زنانه
۰۶ مهر ۱۲:۴۷
هههه یادش بخیر امروز خواب استادمون رو دیدم گفت چیکار میکنی گفتم هیچی آویزونم ...

پاسخ :

مثل ساعت :))
عباس زاده
۰۶ مهر ۱۶:۳۰
سلام علیکم مومن
زندگی توی خوابگاه لذت بخشه
همه با یک روند و یک هدف
عاقبتتون بخیر به حق حضرت ابوتراب

پاسخ :

سلام علکم:))
خخخ هدف ها متفاوته اتفاقن!
ممنانیم:)
نگار :)
۰۶ مهر ۲۳:۵۴
وای یاد کلاسای 8 صبح افتادم حالم بد شد :دی

پاسخ :

عالی بود=))
parisa .A
۰۹ مهر ۰۹:۳۴
به بیرون رفتیم؟ 😂😂😂😂😂😂

پاسخ :

اون"به" برای تاکید روی بیرون رفتنه=))))
تبادل لینک
۰۹ مهر ۱۴:۰۶
تبادل لینک خودکار
افزایش رتبه و بازدید شما

ثبت سایت و وبلاگ شما رایگان
http://link.tikabzar.com
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی
درباره من
اینجا؛ روان‌پریشیِ یک روانشناسِ روانی را می‌خوانید...
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان