دنیای دنیا!

هوش زیادی داشت.ولی اهل درس نبود.یعنی همونجا که استاد تدریس میکرد،مطلب رو میگرفت.خیلی زودتر از سایر همکلاسی هاش.ولی یه بارهم ندیدم درس بخونه.ازاین منظر فوق العاده بود.همیشه مسیر دانشکده تا جای مترو رو باهم میرفتیم.اجتماعی بود.حرف میزد.از هر دری حرف میزد.ولی حرفاش پرمغز بود.نیاز به تامل داشت.وقتی حرف میزد،دوست داشتم فقط بهش زل بزنم.همیشه همراه حرف زدن،یه لبخند کوچولو هم رو لباش نقش میبست.ازاین منظر فوق العاده بود.بعضی وقت ها حس میکردم ما با اون فرق میکنیم.هرچی که بود دنیاش یه طور دیگه بود.بعضی وقت هاهم انقدر دیوونه بازی در میاورد که شک میکردم این همون دخترِ که هرروز میبینمش!مثلا میرفت جاروی رفتگرِ دانشگاه رو برمیداشت و برگ های پاییزی رو با"عشق"جمع میکرد.یا به رانندهِ همیشه اخمویِ دانشگاه،با صدای بلند سلام میکرد و از فسقلی هاش میپرسید.همه دوستش داشتند.ازاین منظر فوق العاده بود.
اما...
روزی رسید که هیچی از درس نمیفهمید.درس هاش رو یکی یکی می افتاد.منزوی شده بود.دیگه با من هم مسیر نبود.با هیچ کس حرف نمیزد.صورتش،جوش های زیادی درآورده بود.دیگه حتی اون لبخندِ کوچولوش رو هم نداشت.حس میکردم اون با ما فرق میکنه.دیوونه بازی هاش دیگه اون طوری نبودن.تو روی رفتگرِ دانشگاه می ایستاد و زباله میریخت.با راننده همیشه خندانِ دانشگاه،دعوا میکرد و شکایت از اینکه چرا یک دقیقه دیر اومده؟!

هیچ کس نفهمید دردِ "دنیا"چیه؟!شاید به خاطر طلاقِ پدر و مادرش،شاید به خاطرِ رفتنِ"پوریا"،شاید به خاطرِ فوتِ مادربزرگش و شاید به خاطر دنیای بی رحمش...
دنیا،دنیارو تغییر داد ولی خودش در دنیای قبلی ماند!

+داستان،تخیلی بود:)
۲۳ نظر
nafas
۱۴ دی ۱۸:۱۶
سلام عالی بود به منم سربزن
آقای سر به هوا ...
۱۴ دی ۱۸:۲۰
داستان جالبی بود .
حکایت خیلی هاس !

پاسخ :

متاسفانه...
حنا :)
۱۴ دی ۱۸:۲۴
فکر کردم راستکیه :| اینجور ادما خیلی طفلکی ان ...

پاسخ :

اولش اون پ.ن رو باس مینوشدم لابد:))
ی چی فراتر از طفلکی!تو فک کن دخدر انقدرررر شاد و پرانرژی باشه بعد یهو...میشکنه قشششنگ!!
چشم به راهم ...
۱۴ دی ۱۸:۳۲
تخیلی بود؟؟؟

احسنت به قلم شما

من باورم شد

پاسخ :

یسسس:)

موچکرات!

البته "دنیاها"زیادن در دنیامون...
نگار :)
۱۴ دی ۱۹:۲۲
بااینکه داستان تخیلی بود ولی از این دنیا ها توی زندگی واقعی دیدم...

پاسخ :

اوهوم!و چقدر سخده بخای باهاشون رابطه برقرار کنی...نمیدونی چطور برقرار کنی اصن!!
یک دختر شیعه
۱۴ دی ۲۰:۳۳
اورین اورین:))خوب بود

پاسخ :

قولبونت مریم گلی:))
ی. مجیدی
۱۴ دی ۲۱:۰۶
داستانک جالبی بود بانو :)

پاسخ :

ممنانم آقا:)
فو فا نو
۱۴ دی ۲۱:۱۰
( دنیا،دنیارو تغییر داد ولی خودش در دنیای قبلی ماند! ) منظورت اینه ینی دنیا ( جهان ) چ قبل تغییر دنیا ( دختره ) چ بعدش هیچ تغییری نداش دیگه؟ خیلی خوبه این جمله با این دنیا تو دنیایی ک شده :)) ولی خودش در دنیای قبلی ماند رو ک ادم میخونه یکم گیج میشه چون دنیا همونه پس قبل و بعدی نداشته ولی اینجا نوشته شده دنیای قبلی ماند! :)) هر چن من ک مفهومشو گرفتم کیف کردم باش :) داستان خوبی بود :) منو یاد خودم و دوستمم انداخ تو دبیرستان حتی :)) تغییر ادم ها ولی تغییر نکردن دنیا رو ( جدا از درست و غلطش و این ک عقیده ی من چیه ) جالب نشون دادی، کاش موقع مسابقه تغییر نوشته بودیش و فرستاده بودی جیم :))

پاسخ :

افرین!راستش وختی گزینه انتشار رو زدم،بعدن گفدم عههه!اشتب نوشدم که!اگ تو دنیای قبلیش مونده ک خوبه دیه خخخ هیچ چیز از چشم های ریز بین تو درامان نی فوفی:))
چاکرم!دیه قسمت نشد!:دی
هاجرک +
۱۴ دی ۲۱:۳۹
رفیعه ی مهربون ازت خیلی ممنونم :) ^_^

پاسخ :

وظیفه بود هاجر جانم^__^
toka. ta
۱۴ دی ۲۱:۵۰
در نهایت یکی مث خودم بهم رکب زد
کلی برقراری ارتباط با شخصِ دنیا

و در انتها تخیل! :)
زیبا بود

پاسخ :

اینم ی نمونشه دیه متاسفانه...

نوکرم توکا جان=))
فو فا نو
۱۵ دی ۰۵:۰۳
بفرستش جیم راستی :)

پاسخ :

فرسدادم:)
فو فا نو
۱۵ دی ۰۵:۰۸
اها یه پیشنهاد، اگر جریان اون دنیا همونه ک گفتم میتونی ب جاش بنویسی دنیا، دنیا را تغییر داد ولی خودش همانی ک بود ماند یا دنیا، دنیا راتغییر داد ولی خودش همان دنیایی ک بود، ماند

پاسخ :

اوهوم!ولی من خوب منظورم از دنیای اول دخدره بود:)
ماندانا زاهدپور
۱۵ دی ۱۱:۴۳
رفتن پوریاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااT_T

پاسخ :

خخخخخخخ یهویی اومد تو ذهنم!:))))))))))))
عرفـــــ ـــان
۱۵ دی ۱۴:۲۷
خیلی قشنگ بود :)
تخیل رو میگم :)
داستان که غم انگیز بود :/

پاسخ :

خخخخ بله بله :))
موچکرات
یاسین ناطقی
۱۵ دی ۲۱:۵۰
چقدر خوب بود ...

پاسخ :

چقدر لدف دارین:)
مــــــــ. یــ.مــ
۱۵ دی ۲۲:۱۵
:-)
قشنگ وغم انگیز ناک :-/
بیا منو بکش که اینجارو یادم رفته بود :-/

پاسخ :

:)
خودتو آماده کن=))
parisa .A
۱۵ دی ۲۳:۱۹
:))
شما هنوز هستین ؟
چه خوب:))

پاسخ :

مگ قرار بوده نباشم؟:دی
:))
حنا :)
۱۶ دی ۱۶:۳۳
عه اینجا رو 0_0 بابا تغییرات :دی
امتحاناته بشین درستو بخون جا تغییرات قالب :| :دی

پاسخ :

خخخخخ خوچمل شده نه؟:))
حسـ ـن
۱۷ دی ۱۱:۲۵
تخیلی بود!!
:/
من روبگو داشتم با حس و تفکر میخوندم

پاسخ :

خخخخ همه اخرش رکب خوردن:))
یک دختر شیعه
۱۷ دی ۱۳:۵۱
من وب قلبیتو میخوام😣😣😣شیک تر بود😊😊😊

پاسخ :

سلیقه:|
سمیرا
۱۷ دی ۱۵:۴۴
هاجر از منم ممنون باش منم دوست دارم خخح از طرف یه حسود

پاسخ :

خخخخ برووو عامووو بروووو !هاجر عشقش مویوم فقد:دی
سمیرا
۱۷ دی ۱۵:۴۷
قالب نو مبارک خانم دکتر :) منم میخوام قالبمو تغییر بدم میخوام دوباره بنویسم فقط تنبلیم میشه خخ
ببخشید دیگه من خط های آخرو زود خوندم فهمیدم تخیلی خخ ولی خیلی قشنگ بود. :)

پاسخ :

ممنونم خانوم وکیل:))
عی کاهل:دی
نمیبخشم!خخخخ
لدف داری فدات شم^__^
moones rohani
۲۴ دی ۱۱:۰۲
جاللللب بود مای دیر!!!

پاسخ :

جالبی ا خودته مای لاو!خخخ
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی
درباره من
اینجا؛ روان‌پریشیِ یک روانشناسِ روانی را می‌خوانید...
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان