قدیما...

عاخ ک چقدررررررررررررررر دلم واسش تنگ شدهههههههه!

یادمه وختی شیش سالم بود(نمیدونم چرا همه اتفاقات کودکیم در شیش سالگی افداده!)ب عشقش صبا پا میشدیم با دخدر داییم.ساعت شیش صب مثلن!عک کیفی میداد غیر قابل وصف^__^

چ نیشگونا و گُلِه مشتی هایی(این دیگ خعلی مشهدی بود!)از هم میگرفدیم!

چقدررررررر باس ظهرا میخابیدیم تا مامان اجازه میداد بعداز ظهرش بازی کنیم.اگرم نمیخابیدیم و میرفدیم تو کوچه با پسرا 2چرخه سواری،دسته اتاری رو جم میکرد تا عک هفده!و ما عم مثه متادا ب این ور و اون ور میزدیم خودمونو تا بلکم دلش بسوزه ب حالمون...

خلا3 اینکه:

هعی!کوجایی بچگی یادت بخیر...



۱۶ نظر
یک دختر شیعه
۲۷ مرداد ۰۱:۲۳
وای قارچ خور یادش بخیر^_^
همون قدیما خیلی بهتر بود صمیمتا:((
دلم چه قد تنگ شده...

پاسخ :

هوم!نمیدونی من چقدررررررررر فال این لاوش بودم...
خعلی بیشتر بود واقعن...
مویم:(
آلبرت کبیر
۲۷ مرداد ۰۷:۰۹
دخترم این چیزایی که برای شما تازگی ما زمان جنگ پشت جبهه و روی مین پیاده سازی میکردیم :)))

پاسخ :

پدرم!دیگ ببخشین اگ تازه نی واس2ن:))
ali_ sh
۲۷ مرداد ۰۷:۲۲
خخخ من از اولشم به بازی های کامپیوتری و اینا علاقه نداشتم در حالی که سگا داشتم و بعدش پلی استیشن و کامپیوتر و.....حتی تو گوشیم هم ی بازی ندارم.

پاسخ :

چراااااااااااااا؟؟
ینی تاحالا کال اف دیوتی عم بازی نکردین؟!
ali_ sh
۲۷ مرداد ۰۷:۲۴
ولی به بازی طراحی گردن علاقه دارم خخخخ همین بازی پک من یا قارچ خور رو با طراحی خودم اومد سه همین امسال برنامه نویسی کردم و چون کارم خوب بود آخر ترم امتحان برنامه نویسی وطراح انیمیشن رو ندادم و معلمم برام 20 رد کرده -:)

پاسخ :

هوم!قارچ خور رو سری برنامه ریزی کنین بی زمت من عاشقشممممممم^__^
مترسک ‌‌
۲۷ مرداد ۰۸:۲۸
از جمله معدود کارایی که دوران بچگیم انجام ندادم و هنوزم البته انجام نمیدم (اونم علی‌رغم علاقم به تکنولوژی) همین بازیای کامپیوتری و کنسولیه؛ هیچ خاطره‌ای ازشون ندارم :/

پاسخ :

واقعن؟!
ممولن پسرا بیشتر علاقه دارن ب بازی های کامپیوتری و اینا...
to. ta
۲۷ مرداد ۰۹:۰۰
وای یادش بخیر!!
:( میخوام خب

من خودم مشهدی تدریس میکنم :)

پاسخ :

بذار اقای علی ش وختی برنامه ریزی کردنش،بیا سایت جیم باهم عک دست بزنیم:)


جدی؟!کلاسم میشه برداریم باهات استاد؟!خخخ
nafas sadat ......m
۲۷ مرداد ۰۹:۵۶
شهامت میخواهد
دوست داشتن کسی که خودت
میدانی هیچ وقت
هیچ زمانی
هیچ جایی
به او نمیرسی

پاسخ :

شهامت نمیخاد،خریت میخاد ب نظرم....
عرفـــــ ـــان
۲۷ مرداد ۱۲:۳۹
آخ یادش بخیر چه حالی میداد :)

پاسخ :

چ عجب ی پسر پیدا شد ک خاطره داشده باشه!:)
Paris_a
۲۷ مرداد ۱۴:۵۶
قااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااارچ...هعی!
یادش بخیر...من داداشم واسم آتاری خریده بود.

پاسخ :

منم داداشم خریده بود اتاری رو.بازی های جدیدشم میرفدم با بابایی میخریدممم:((
هعییی
هاجرک +
۲۷ مرداد ۱۵:۰۷
لایک به جوابت به کامنت نفس! :دی

* من که واقعا از دستم در رفته بود چندبار تا تهش رفتم! اون آخرش که یه پل بود زیرش مواد مذاب بود، شاهزاده خانم اون وره پل اسیر بود، یه لاکپشت غول پیکر رو باید می کشتی فکر کنم. یادش بخیر خیلی :)

پاسخ :

راس میگم خو:دی


عارههههههه!چقدر اون زمان واسمون سخ بود کشتنش!همش میمردیم ب اون مرحله میر30دیم!خخخخ
هاجرک +
۲۷ مرداد ۱۵:۱۰
ما اتاری نداشتیم یه چیز دیگه داشتیم با اون بازی می کردیم. اسمش میکرو بود فکر کنم!
بعد بازی های دیگه هم بود، مثل اونکه اژدر ها رو می زدیم
یا اونکه اردکا رو می زدیم
کلا تو کار خشونت و بزن بزن بودیم (خخخ) :))

پاسخ :

ماشینم داش فک کنم!ماشین سواری^___^
ناشناس
۲۷ مرداد ۱۵:۱۳
منم بازیای کنسولی رو اصن دوس نداشتم و رو کامپیوتر و گوشیمم نصب نکردم هیچوقت اما قارچ خور داستانش فرق میکنه!!!!!!قارچ خور برای ما حکم صبونه ناهار و شامو داشت ... البته اون بازیه که تو آتاری بود و یه سگ بود میرفت مرغابیایی که با تفنگ میزدی رو جم میکرد میاورد رو هم به عنوان پیش غذا گاها میزدیم

پاسخ :

عارههههههههه!تفنگ داش میزدیم،اون مرغابیا میوفدادن...یادش بخیر:(

+چرا ناشناس حالا؟!
فائزه
۲۷ مرداد ۱۷:۴۹
عزیییییییییییییززززم ♥♥♥♥ :)))
البته من هنوزمم بازی می کنمممم :)))))

پاسخ :

:| الان دیگ باس دخدرت بازی کنه!:|
parisa .A
۲۷ مرداد ۱۹:۲۰
قبل از شیش سالگی:)
قبل از اسکول:)
ودرس:)
همه خوشحالی هامونو دزدید انگار...
غیب شدند:)
شایدم تغییر کردن:)

پاسخ :

تغییر کردن:)
سمیرام
۲۷ مرداد ۱۹:۴۴
جالبه که همه اتفاقات بجه گی منم تو 6سالگی افتاده خخخ ما دستگاه نداشتیم جز قشر فقیر محسوب می شدیم شما مرفه بودین والا خخ

پاسخ :

جدی؟!من واقعن همه خاطراتم تو همون شیش سالگیم رخ داده نمیدونم چرا:دی
حالا خوبه گفدم اتاری،نگفدم پلی استیشن:|
Anis
۲۷ مرداد ۲۲:۲۵
هعععی کجایی جوانی که یادت بخیر!

پاسخ :

ینی تو الان جوون نیسدی دیگ؟!خخخ
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی
درباره من
اینجا؛ روان‌پریشیِ یک روانشناسِ روانی را می‌خوانید...
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان